العالم - جهان اسلام
ملت های عرب عادت کرده اند که هر از گاهی شاهد برگزاری کنفرانس هایی با شرکت سران و پادشاهان و امرای کشورهای خود باشند؛ کنفرانس هایی پُر از سخنرانی و شعارهای شیرین وحدت طلبانه و تاکید بر مقابله با چالشهای -البته بی پاسخ– و صحنه های چرت زدن برخی از سران عرب. این وضعیت در کنفرانس تونس نیز کاملا مشهود بود.
نتایج و دستاوردهای کنفرانس تونس درباره مسائل حساسی چون فلسطین، سوریه و عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را می توان به شرح زیر تحلیل کرد.
نخست درباره سوریه و به خصوص بلندی های اشغال شده جولان: نکته قابل توجه در این کنفرانس، اتفاق نظر رهبران عرب بر رد اقدام آمریکا در به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم اسرائیل بر این منطقه بود. بیانیه پایانی این کنفرانس و تمام سخنرانی های پیش از آن، بر رد صریح این تصمیم تأکید داشتند. رد تصمیم ترامپ از سوی سران عرب به طور کلامی و صرفا در سطح بیانیه پایانی بود. آنها پیش از این هم تصمیم مشابه آمریکا علیه شهر قدس را رد کرده بودند اما این مخالفت، در حد نوشته ای روی کاغذ باقی ماند و با اقدامات عملی همراه نشد و و واشنگتن کار خود را به انجام داد و سفارتش در تل آویو را به شهر قدس منتقل کرد و به دنبال آن، چند کشور دیگر همین کار را انجام دادند که آخرین آنها برزیل بود. این کشور دو روز پیش سفارت خود را به شهر قدس منتقل کرد. حال این سوال مطرح است که چطور ممکن است این همه کشور عربی تا این حد ترسو و بی جرأت باشند که نتوانند درباره جولان موضعگیری عملی کنند و برخی از همین کشورها مانع از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، به عنوان اولویت اول این اتحادیه، می شوند.
دوم درباره فلسطین: نکته قابل توجه، درخواست های جسته و گریخته برای پایان دادن به اشغالگری رژیم اسرائیل و تأسیس کشور فلسطینی در مرزهای 1967 به پایتختی "قدس شرقی" بود اما همین درخواست ها هم صرفا در حد پروتوکلی و برای پر کردن بیانیه پایانی کنفرانس سران عرب بود.
این در حالی است که حقایق امروز فلسطین به وضوح نشان می دهد که این درخواست ها از حد حرف فراتر نرفته است. قدس از دستور کار مذاکرات سازش خارج شده و حتی راه حل موسوم به "دو دولت" هم به فراموشی سپرده شده است و آمریکا امروز فارغ از همه اینها می کوشد تا به طرح سازش خود موسوم به "معامله قرن" جامه عمل بپوشاند. آن دسته از کشورهای عربی هم که خواستار "راه حل دو دولت" بودند، یا دست به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی زده اند یا به طور ضمنی خروج قدس از دستور کار مذاکرات سازش در آینده را پذیرفته اند. دیگر کشورها هم سرگرم توجیه روند عادی سازی روابط در میان ملت ها و جوامع خود هستند.
سوم درباره یمن: باید گفت که در این کنفرانس کوچک ترین اشاره ای به اوضاع فاجعه بار و گرسنگی مردم این کشور شد. سران عرب به هیچ وجه به فجایع روزانه در یمن و نابودی زیرساخت های آن و گسترش بیماری وبا که روزانه شماری زیادی از کودکان و سالخوردگان یمنی را قربانی می کند، اشاره ای نکردند. اما کدام عرب است که از خود بپرسد که چرا در این کنفرانس اشاره ای به این قبیل مسائل نشد؟ آیا چون عربستان و متحدانش مسئول این جنایت هستند؟ حتی اگر در این کنفرانس اشاره ای به موضوع یمن هم می شد آیا کسی جرأت آن را دارد که خواستار محاکمه ریاض و همدستانس شود؟
با نیم نگاهی به اختلافات دو جانبه و چند جانبه بین اعضای اتحادیه عرب، در می یابیم که مصوبات کنفرانس سران عرب و هر چیزی که در کنفرانس های آینده به تصویب برسد، کاغذ پاره ای بیش نخواهد بود. اما تامین اصول و مبانی ثابت عربی بهتر است به توده ملت های عرب واگذار شود تا شاید آنها بتواند روزی حقوق خود را بازپس گرفته و مسیر حرکت را اصلاح کنند.
نویسنده: حسین موسوی