به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، ناصر قندیل تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقالهای در روزنامه لبنانی الانباء نوشت: انقلاب یمن آغازی بر پایان عربستان سعودی در منطقه باب المندب و دریای سرخ است و امنیت خلیج فارس و اقیانوسها و تبدیل شدن ایران به دولت بزرگ منطقهای و تبدیل شدن حوثیها به قدرتی بزرگ، از پیامدهای این انقلاب است.
به عقيده قندیل، درگیری بین محور مقاومت و محور زیر سلطه واشنگتن در منطقه در سه نقطه جریان دارد، نقطه اول واگرا و موجودیتی است و در سوریه مستقر است. در این ناحیه پروژه آمریکایی با دو بال ترکی و قطری خود و حضور اسرائیلی- سعودی به دنبال تسلط بر منطقه و براندازی دولت سوریه است.
محور دوم در مورد سازشها و انفجار اوضاع در مقابل صورت مقاومت است که شامل عراق و لبنان میشود، آنها در منطقه خواستار اصلاح روش خود در سوریه هستند.
بخش سوم کشورهای حاشیه خلیج فارس است که ائتلاف آمریکا در آن به دنبال مهار کردن مقاومت و به انزوا کشیدن آن است و نمیخواهد به موجودیت آن اذعان کند. در این منطقه تنها باید سرویسهای امنیتی عربستان سعودی حضور داشته باشند و نفت.
قندیل تاکید کرد که ائتلاف مقاومت در جنگ سوریه جانفشانی های زیادی را از خود نشان داد تا سرنوشت قطعی جنگ را به نفع خود کند. این ائتلاف زیر بار سازشهای منطقهای و نظم نوین منطقهای بدون وجود سوریه نرفت و سوریه به همراه رئیس جمهور و ارتش و ملتش به الگویی برای تاریخ پایداری افسانه ای منطقه تبدیل شدند. هم پیمانان سوریه نیز نمادی از وفاداری و ثبات مواضع شدند و همه به این دو نکته اذعان کردند و در برابر این واقعیت که سوریه سقوط نخواهد کرد، تسلیم شدند. به همین علت تصمیم گرفتند عنوان جنگ را تغییر دهند.
در عراق و لبنان دستور کاری غرب در مورد مبارزه با تروریسم بود. محو مقاومت نرمش خوبی در این میدانها در زمینه تشریک مساعی و عدم ورود به فتنه و تقسیم سهمیه های دولتی از خود نشان داد. البته این محور در مورد موضع خود نسبت به جنگ در سوریه سازش نکرد و به همان اندازه اجازه تغییر موازنه های حاکم بر منطقه را نداد. دولت های تمام سلام و حیدر العبادی با تاکید بر این هوشمندی راهبردی مقاومت تشکیل شدند، بدون اینکه مواضع محور مقاومت تغییر پیدا کند. نه حزب الله از سوریه عقب نشینی کرد و کسانی هم که برای رفتن نوری مالکی خوشحالی میکردند، دیدند که العبادی چطور مشاوره های خارجی خود را با دیدار با بشار اسد رئیس جمهور سوریه آغاز کرد، آنها از این موضوع شگفت زده شدند و متوجه شدند که تغییری که در فکر ایجاد آن در عراق بودند، یک توهم بود.
معادله خلیج فارس به این صورت بود، تحرک آرامی در شرق عربستان سعودی در جریان است، فعالیتهای سیاسی برای حمایت از دستاوردهای بحرین ادامه دارد و مقاومت خود را برای تغییر موازنههای قدرت آماده میکند تا آینده خلیج فارس را تعیین کند. در یمن جریان الحوثی به عنوان یک حزب تاریخی و پخته سیاسی و جنبشی اصلاح طلب و ملی دستاوردهایی را داشت که شبیه انتفاضه ششم فوریه بیروت در سی سال قبل بود. این انقلاب چهره یمن را تغییر میدهد و ارزش ها را بر آن حاکم میکند و پایان سازشهای منطقهای و سعودی در این کشور را اعلام میکند.
سازش در یمن به این معنی است که این کشور به لبنانی دیگر تبدیل میشود. عدالت اجتماعی و استقلال ملی در این کشور تامین میشود و یمنیها گرد این گروه جمع میشوند.
عربستان سعودی یمن را از دست داد و این آغازی بر آن چیزی است که در تمام منطقه خلیج فارس از آن میترسد، از دست دادن یمن به معنای خلیج فارس بدون نفت است. بدون یمن، از خلیج فارس تنها نفتش باقی می ماند. ملت یمن و جغرافیای یمن استراتژی، تاریخ تجارت، زراعت و صنعت در یمن تغییر میکند و دست عربستان از آنها کوتاه میشود و در مرحله بعد نوبت به بحرین میرسد.
به این ترتیب می توان گفت محور مقاومت در این معرکه پیروز شده است، این پیروزی جوانان است، چرا که در حالی که در طرف مقابل حوثی ها، "پیرمردها" دارند توافق سازش را امضا می کنند، نماینده حوثی ها جوانانی در دهه سوم زندگی خود این توافق را امضا میکنند.
یک مقام سابق آمریکایی هم با اشاره به اتفاقات یمن به شبکه سی ان ان گفت: باب المندب و دریای سرخ و امنیت خلیج فارس و اقیانوسها و تبدیل شدن ایران به کشوری بزرگ در منطقه و تبدیل شدن حوثیها به قدرتی منطقه ای همه و همه متغیرات ناشی از انقلاب یمن است.