به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از فرادید ، آلفرد یعقوب زاده، عکاس ایرانی، پیش دختران مبارز ایزدی رفته تا از اوضاع آنها باخبر شود. آلفرد میگوید: «داستان او طولانی و غمانگیز است.»
به گزارش گاردین ، دختران ایزدی سال گذشته توسط نیروهای داعش به اسارت درآمده و چندین نوبت به آنها تجاوز شد. حال میتوان نگرانی که در چشمهایشان موج میزند را به راحتی دید. آنها با هشیاری تمام پاسبانی میدهند تا مبادا دشمن دوباره به آنها نزدیک شود.
داعشیها ایزدیها را به چشم کفار نگاه میکنند. نیروهای داعش در اوت 2014 به روستاهای ایزدیها در سنجار عراق حمله کردند و ساکنان محلی را به کوهها راندند. آنها با بولدوزر به جان روستاها افتادند و هزاران زن را به عنوان بردههای جنسی خود به اسارت گرفتند و هر کسی که بر سر راهشان قرار میگرفت را به راحتی میکشتند. آن منطقه به جهنمی سخت بدل شده بود.
بهار، 27 ساله، توسط داعش اسیر و چندین نوبت مورد تجاوز قرار گرفت
آلفرد یعقوب زاده در اواخر سال 2014 و اوایل سال 2015 میلادی چندین بار به سنجار رفت تا آثار جنگ را با قاب دوربین خود شکار کند. او در آخرین گزارش خود اظهار کرد که نقشهای جنسیتی به اقتضای شرایط در این منطقه تغییر کرده است. او نماهایی بسته از زنان ربوده شده، شکنجه شده و تجاوز شده ایزدی را گرفت و عنوان کرد: «هر بلایی که ممکن است یک قوم وحشی سر یک زن بیاورند.» از همه بدتر اینکه زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند، این مسئله را تنها به دلیل مسائل فرهنگی و شرمساریِ پیرامون روابط جنسی انکار میکردند. زنان جوانان اغلب میگویند که به دوستشان تجاوز شده، اما به او آسیبی نرسیده است. اما سختترین مرحله آنجایی بود که باید آنها را متقاعد میکردم که اجازه دهند از آنها عکاسی کنم. آلفرد از روشهای پوششی استفاده میکند تا سوژههایش راضی شوند. او میگوید: «حتی یک عکس هم یک عکس است.»
دیجلا، 30 ساله، به سمت اتاقکی بر فراز شهر سنجار میرود تا در آنجا دیدهبانی دهد
یکی از سوژهها، دختری 15 ساله به نام گولان است که چشمانش را بسته و دستش را جلوی صورتش نگه داشته است. لاک صورتی رنگِ ناخنهایش میتواند نشانهای از شرایط عادی دختران جوان باشد که البته در مورد او شرایط فرق میکند. تمام اعضای خانواده او سال گذشته توسط نیروهای داعش کشته شدند و او مجبور شد دو ماه اسیر نیروهای داعش باشد. او به آلفرد یعقوب زاده میگوید تنها زمانی که احساس آسودگی به او دست میداد، زمانی بود که کتک میخورد.
یعقوب زاده از اتفاقات زیادی نظیر جنگ، بحران انسانی و درگیریها در سراسر جهان عکاسی کرده است. او در تهران متولد شده و از زمان انقلاب اسلامی ایران به عکاسی مشغول است. او در آن زمان در رشته هنر درس میخواند. از سال 1358 با آسوشیتدپرس همکاری کرد و سپس به پاریس رفت.
گولان 15 سال دارد و به اسارت نیروهای داعش درآمده بود
آلفرد بیشتر بر نظامیان محلی سنجار تمرکز دارد که توسط زنان اداره میشود. او میگوید: «کسی نمیتواند شبیه آنها باشد. آنها دارند با تروریستهای داعش میجنگند! حتی ایالات متحده هم چنین عرضهای ندارد؛ آنها فقط به آنجا میروند و سه تا بمب میاندازد.»
این اولین گروه نظامی زنان ایزدی است، اما اولین گروه نظامی زنان منطقه نیست. یگانهای مدافع زنان (YPJ) و یگانهای مدافع خلق (YPG) دو گروه نظامیان کرد هستند که در شمال سوریه فعالیت میکنند. اما علاوه بر این دو و همچنین گروه پ ک ک و پیشمرگهها، یک گروه دیگر در سنجار وجود دارند که نقش مهمی در نجات دختران ایزدیِ گرفتار شده توسط داعش در کوه سنجار داشتند.
زنان ایزدی در حال انجام تمرینات نظامی در سنجار
این گروه یک ائتلاف تساوی طلب برای نجات است که در آن زنان و مردان در کنار هم در یک جبهه میجنگند. آنها چیزی برای از دست دادن ندارند، ولی سعی میکنند در خدمت جامعهشان باشند. زنان همیشه گوش به زنگ هستند؛ آنها با لباس فرم و پوتینهای نظامی میخوابند. آلفرد یعقوب زاده میگوید: «آنها تا زمانی که به هدف اصلی خود نرسند در این لباس خواهند ماند.» حس تلافیجویانه و پشتکار آنها حتی در شرایط جنگی تقویت هم میشود. او میگوید: «این مسئله برای نیروهای داعش حرام است. اگر آنها توسط یک زن کشته شوند، به بهشت نمیروند.»
تصاویری که از اردوگاههای زنان ایزدی منتشر شده، قدرت و اعتماد به نفس آنها را نشان میدهد. در یکی از این تصاویر، زنی را میتوان دید که با یک تکه آینه شکسته شده در حال درست کردن روسری خود است. چشمان او مصمم به نظر میرسد. یعقوب زاده میگوید: «آینده در دست خودشان است؛ دیگر خانواده یا برادری وجود ندارد که ناجی آنها باشند.»
مبارزان جوان ایزدی
یگانهای مدافع خلق برای نیروهای جدید یک دورهی سه ماههی آموزش ایدئولوژیک میبیند. آلفرد یعقوب زاده میگوید: «آنها از این طریق میفهمند که شما که هستید، چه کار میکنید و برابر بودن به چه معنا است. آموزش تیراندازی با اسلحه آسان است، اما از نظر روانی باید آنها را آماده کرد.»
یک زن جوان کرد که به تیپ حفاظتیِ کردها پیوسته است
آلفرد در ادامه میگوید: «تیپ حفاظتیِ ایزدیها آرایش دفاعی دارد. 20 درصد سنجار در دست ایزدیها و کردها است و بقیه آن در کنترل نیروهای داعش است. آنها [داعش] نمیتوانند فضای بیشتری را در کنترل خود درآورند، زیرا توان نگهداری آنها را ندارند. از طرف دیگر، نیروهای داعش نمیخواهند از بیمورد تلفات دهند.»
آلفرد شاهد درگیریهای سنجار بوده و میگوید: «خط مقدم نیروهای داعش خیلی نزدیک است. آنها مثل تام و جری به هم شلیک میکنند. دیدهبانی زنان ایزدی در نقطهای استراتژیک قرار دارد، زیرا در بالای واقع شده و بر شهر سنجار واقف است. سربازان میتواند کوچکترین حرکتی را رصد کنند. دختران ایزدی یک مسلسل را از نیروهای داعش ربوده و از آن استفاده میکنند. شبهنظامیان مختلفی در این منطقه مبارزه میکنند و شرایط بسیار ترسناک است، اما با این حال شوخی و همراهی هم دیده میشود.»
گرچه دختران ایزدی با اقتدار میجنگند، اما نمیتوان از سن پایین این دختران به همین سادگی گذشت. در یکی از تصاویر، دختر نوجوانی مشاهده میشود که برای دیدار مادر و خواهر و برادرهایش به اردوگاه پناهندگان رفته است. پدر او در جریان این درگیریها کشته شد و مادرش مشوق اصلی او برای شرکت در نبرد علیه نیروهای داعش بود. خستگی در چشمان او موج میزند و دستبند صورتی و تفنگش هم چندان همخوانی با یکدیگر ندارند. خواهر کوچکش هم با لباس و کیف صورتی رنگ در کنارش نشسته است.
مرالی، 16 ساله، در لباس نظامی به مادر و برادر و خواهرانش سر میزند
درست است که «مبارزه» گزینهای فراگیر برای زنان ایزدی است، اما نباید فراموش کرد که آنها از سر ناچاری تن به چنین تصمیمی داده و هیچگونه کمکی هم به آنها نمیشود. آلفرد یعقوب زاده میگوید: «اروپا چشمانش را بر سر این مسئله بسته، زیرا آنها بیشتر به فکر منافع خود هستند که بیشتر هم منافع اقتصادی است.» پوشش رسانهایِ این بحران نیز کاهش پیدا کرده است. سرعت چرخه خبری هم بالا است، یعنی زمانی که کمی از آتش فاجعه بخوابد، رسانهها دیگر آن را دنبال نمیکنند. آلفرد از این مسئله افسوس میخورد و میگوید: «این ماجراها محدود شده و رسانهای میشود، اما بعد میبینم که هیچ کس در مورد آن صحبت نمیکند.»
آلفرد در پایان صحبتهایش به این مسئله اشاره میکند: «مهمترین و حساسترین بخش (مقابله با داعش) به دست زنان افتاده است. زنان همیشه قربانی میشوند: چه در غرب، چه در شرق، چه در خاورمیانه. اما اینجا شرایط کمی فرق میکند؛ هر زنی برای مبارزه و بقا میجنگد و دلیلی منطقی دارد. آنها میدانند که دارند برای سرنوشت خود تصمیم میگیرند.»