العالم - عراق
هنگامی که گروه تروریستی داعش کنترل شهری در نزدیکی موصل را در دست گرفت و شروع به کشتن پلیسها کرد، برخی از آن ماموران پلیس برای زنده ماندن به شیوههای غیرمتعارفی پناه بردند. جان بِک گزارش میدهد.
به گزارش بی بی سی انگلیسی، یک نقاب جان "ابو علوی" را نجات داد. همین نقاب در طول دو سال و نیم گذشته به این افسر پلیس میانسال کمک کرد که خودش را از دید داعشیها پنهان نگاه دارد تا او نیز به سرنوشت همکارانش یعنی مرگ به ضرب گلوله و چاقو دچار نشود.
داعشیها در اواسط سال 2014 میلادی به شهر کوچک حمام العليل در شمال عراق رسیدند. اولین کاری که آنها کردند این بود افسران پلیس و ارتش را به صف کنند. آنها فورا افسران درجه بالا را کشتند ولی در نهایت نیروهای دیگر را شامل عفو کردند. داعشیها به آنها گفتند که اگر حکومت حاکم در بغداد را محکوم کنند و قول بدهند که در مناطق تحت اشغال داعش زندگی کنند، میتوانند طعم آزادی را بچشند.
ابو علوی در خفا به زندگی خود ادامه داد. او در ابتدا در خانه و گودالی که در باغچه خانهاش حفر شده بود، زندگی میکرد. اما سرکشیهای داعش بسیار سختگیرانهتر شده بود و او پی برد که خانه جای ماندن نیست.
احمد، 22 ساله و از شبهنظامیان طرفدار دولت عراق، در ساختمان آتش گرفتهای ایستاده که داعشیها به عنوان زندان از آن استفاده میکردند
او به نظرش رسید که بهترین کار استفاده از یک نقاب – روبندهی مشکی که صورت را کاملا میپوشاند و داعش تمام زنان را اجبار به پوشیدن آن میکند – است. از آن پس، هرگاه یکی از دوستانش از احتمال وارسی خانه به خانه داعش خبر میداد، او ریش و سبیلش را از ته میتراشید و با اندام تنومندش به جایی امنتر میرفت، آن هم در لباسی زنانه!
او میگوید: «بازی با داعش کمی جنبه هیجان و سرگرمی داشت، اما به محض اینکه از کنار یک داعشی سیاه پوش رد میشدم، دیگر سرگرم کننده نبود.» ابوعلوی سپس میگوید که از این میترسید که مبادا به سرنوشت دیگر پلیسهای نقاب پوش دچار شود و در نهایت توسط داعش دستگیر شود. او میگوید: «چندین بار پیش آمد که داعشیها به من نزدیک شوند و هر بار من خیلی ترسیده بودم. همیشه فکر میکردم که کسی به من شک کند و هویتم لو برود.»
داعش در نهایت از حمام العلیل خارج شد ولی چاههای نفت را هنگام رفتن آتش زد
حمام العلیل به خاطر چشمه آب گرم و خواص درمانیاش در عراق مشهور شد. اینک اما به نظر سخت میرسد که گردشگران باز هم به آنجا بروند.
من در همانجا با ابو علوی ملاقات داشتم؛ یک سازمان NGO دانمارکی در حال توزیع پتو و کلکتور گرمایی خورشیدی برای محافظت از مردم در برابر سرما بود و ابو علوی نیز در صف ایستاده بود. زنان و مردان بر روی زمین گلآلود و در صفوف جداگانهای ایستاده بودند.
آنها به من گفتند که پس از ورود داعش به این منطقه ابتدا افسران پیشین پلیس را در میدان اصلی شهر به صف کردند. داعشیها سپس چشمهای ماموران را بستند و آنها را با یک کامیون به خارج از شهر منتقل کردند؛ در نهایت به آنها تیراندازی شد و سر برخی نیز از تنشان جدا شد.
پلیس فدرال نیز مرا به یک گور دسته جمعی برد. بوی تعفن خودْ گواهی از فاجعهای بود که آنجا رخ داده بود. سپس انبوهی از مگسها را میشد بین بقایای اجساد، اسباب بازی کودکان و بستهبندیهای غذا مشاهده کرد. بر روی اجساد به وضوح میشد آثار شکنجه را دید.
اسکورت همراهمان به چند گودال کنده شده که رویش را با خاک پوشانده بودند، اشاره کرد و گفت: «زیر اینجا تعداد زیادی اجساد دفن شده است.» او حتی به ما هشدار داد که مراقب اوضاع باشیم زیرا بمبهای کنار جادهای زیادی در منطقه کار گذاشته شده است. حدس او این بود که دست کم 350 نفر در اینجا دفن شده باشند.
یک افسر پلیس در محل یک گور دسته جمعی – منطقهای خارج از حمام العلیل
مرد دیگری در صف توزیع ایستاده بود؛ ابو علی - مردی جوانتر و لاغرتر از ابو علوی – کارت شناساییاش در پلیس را در دست گرفت. زمانی که داعش اینجا بود، او کارتش را داخل باغچه خانهاش پنهان کرده بود. ابو علی نیز مانند ابو علوی از این کشتار جان سالم بدر برد که تا این مسئله را تا حد زیادی مدیون نقابی است که به صورت میزد.
او میگوید: «تنها کاری که کردم پنهان شدن بود. پنهان شدم و روبنده به صورت میزدم.»
برادرش که او نیز از افسران پلیس بود، توسط داعش گردن زده شده بود. از او یک همسر و هفت فرزند به جای مانده است. حتی زمانی که داعشیها از حمام العلیل خارج شدند، پدر ابو علی را به عنوان سپر انسانی به همراه خود بردند.
داستان او تنها داستان منحصر به فرد منطقه نبود. با هر کسی که صحبت میکردم، عزیزی را از دست داده بود. یک شبه نظامی که تقریبا 20 سالش بود، گفت که داعش والدینش را کشته و هفت تن از برادرانش را نیز به قتل رسانده و یا اسیر کرده است.
اما ظاهرا زندگی عادی به نحوی به شهر بازگشته است. در چشمههای طبیعی آب گرم منطقه میتوان شاهد آب بازی کودکان بود.
برخی نیز گِلهای خاکستری رنگ و معدنی را داخل بطری ریخته تا از خواص درمانی و التیام بخش آن استفاده کنند.
شاید این شروع کار معالجه باشد، اما حقیقت این است که زخمهای اشغال شمال عراق توسط داعش احتمالا تا مدتها بر جای بماند.
منبع: فرادید