العالم - آمریکا
مشروح این مقاله به شرح زیر است:
مانورهای دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در حوزه تجارت، مردم سرتاسر جهان را سردرگم کرده است. سردرگمی آنها را می توان درک کرد، چون آقای ترامپ 70 سال سیاست آمریکا را رد می کند.
بلوای این هفته با چین مبین یک نابهنجاری است. آقای ترامپ به چین گفت کسری مناسبات تجاری دو جانبه را تا 200 میلیارد دلار کاهش دهد. چینی ها با دادن پیشنهاد خرید نفت، فرآورده های کشاورزی و هواپیماهای بیشتر دارند بدون ایجاد تغییرات اساسی مسیر تجارت را عوض می کنند. پکن همچنین می تواند تعرفه های خودرو را کاهش دهد، هر چند ژاپن و اتحادیه اروپا بیشترین سود را از این تصمیم خواهند برد.
از آنجا که مذاکره کنندگان آقای ترامپ نتوانستند به خوبی از پس قانع کردن طرف مقابل برآیند، حال رئیس جمهور خود با خرسندی تمام روند امضای توافق را هدایت خواهد کرد. اما او از دانش و صبر و حوصله کافی برای بررسی دقیق جدی ترین چالش برخوردار نیست که عبارت است از اینکه آیا چین چشم انداز اقتصاد خود را موسوم به Made in China 2025 (ساخت چین، 2025) را به شیوه ای آزاد یا بومی دنبال خواهد کرد. در عوض، آمریکا جلوی انبوهی از سرمایه گذاریهای چینی ها را خواهد گرفت و تجارت مدیریت شده بخش به بخش را خواستار خواهد شد.
دیگران چگونه باید از رویکرد آقای ترامپ سردربیاورند؟ نخست، او اعلام می کند طرفدار حمایت از صنایع داخلی است. حرفش را باور کنید. او به بستن بازارها بیشتر علاقه مند است تا باز کردن آنها. صادرکنندگان محصولات کشاورزی آمریکا دارند خطر این تغییر را درک می کنند و آقای ترامپ را وامی دارند تا به سازش و مصالحه تن بدهد. چون 60 درصد واردات آمریکا را کالاهای واسطه ای و دیگر کالا ها تشکیل می دهد. از سوی دیگر، بسیاری از دیگر کسب و کارهای آمریکا نیز نگرانند.
آقای ترامپ کسری مناسبات تجاری دوجانبه را همان گونه می بیند که بازرگانان به درآمد خالص منفی نگاه می کنند:چیزی که دارد از دست می رود. برای کسی که دیدگاههای بی ثبات دارد، انزجارش از کسری های دوجانبه به طرز چشمگیری باثبات است. تقریبا همه اقتصاددانها با وی مخالفند، اما آقای ترامپ تصمیم گیرنده است.از این رو چین،ژاپن،مکزیک، کره جنوبی و آلمان همگی در فهرست هدف وی قرار دارند.
تجارت در پیوند ترامپ با پایگاه سیاسی وی اهمیتی اساسی دارد. وی وقتی نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود دریافت که تجارت، دیوار مرزی با مکزیک و مهاجرت پیوندی هیجانی با رای دهندگانی برقرار می کنند که از اندوه و نفرت آکنده اند. اعتبار آقای ترامپ به تداوم تاکیدش بر این موضوعات بستگی دارد.
نمادگرایی تجاری وی بر تولید سنتی -مخصوصا فولاد، آلومینیوم و خودرو - بستگی دارد. بر خلاف برون دادهای بخش خدمات که بسیار بزرگتر است، مردم می توانند این محصولات را ببینند و لمس کنند.
آقای ترامپ همچنین نیاز دارد تا پیوندش را با اسلاف خود، که همواره آنها را سرزنش می کند، قطع کند. توجه داشته باشید که همین منطق را در رابطه با ایران ( از بین بردن توافق اوباما) و کره شمالی (ملاقات چهره به چهره با کیم جونگ اون ) به کار می برد.
باب لایتیزر، نماینده تجاری آمریکا، معتقد است تلفیق حمایت گرایی و تجارت مدیریت شده به دولت کمک خواهد کرد تا آرای دموکراتها را در کنگره تصاحب کنند. من تصور می کنم دموکراتهای کنگره دارند دولت را بازی می دهند تا حمایت گرایی را پیش ببرد، اگر توافقی برای رای گیری به کنگره ارجاع شد، آنگاه از متهم کردن آقای ترامپ به خرابکاری در زمینه حمایت از محصولات داخلی لذت خواهند برد.
در نهایت، آقای ترامپ احساس می کند که سیاست مبتنی بر کشاندن حریف به لبه پرتگاه و نهایتا شکست دادن او به نفع وی عمل می کند. وی تصور می کند می تواند از اهرم فشار، غافلگیری و تهدید برای واداشتن مخالفانش به تسلیم بهره بگیرد. این بازی با وجود موضوعات پیچیده ای که متضمن ارتباطات و کنش گران بیشتر است، پرخطرتر می شود.مثلا، سیاست متغیر آقای ترامپ در زمینه وضع تحریم ها علیه شرکت ZTE چین سردرگمی وی را در خصوص امنیت، زنجیره های توزیع و مزیت بلند مدت فناوری نشان می دهد.
نگاه کنید که چگونه رویکرد وی به اجرا درآمد.در توافق مذاکره شده وی با کره جنوبی بر ظهور زنجیره هایی برای سهمیه های خودروو فولاد تاکید می شود، اقدام دیگر صادرات تجهیزات کره جنوبی را محدود می کند.این تغییرات حتی به تایید کنگره نیاز نداشت. تاثیرات اقتصادی صرفا هزینه ها را در آمریکا بالا می برند.
در این بین، مشاجرات درباره موافقت نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی یادآور روزهای برنامه ریزی مرکزی اتحاد جماهیر شوروی است.مذاکره کنندگان وقت زیادی را برای تحمیل منابع درون دادها و نرخ دستمزدها در فعالیت های متنوع در زنجیزه های توزیع خودرو صرف کردند. حتی اگر مکزیک و کانادا در نهایت احساس کنند مجبور به تسلیم شدن هستند، این سه کشور با مشاجرات اساسی و گزنده ای روبرو خواهند بود.
احتمالا اتحادیه اروپا می تواند در رابطه با سهمیه های فولاد با دادن رشوه دهن آقای ترامپ را ببندد،گاز طبیعی مایع خریداری کند و تعرفه های خودرو را کاهش دهد. همچنین می تواند با وضع استانداردها و مقررات جدیدی برای اقتصاد قرن بیست و یکم، پرچمی را که آمریکا انداخته است، بردارد. موافقت نامه های اتحادیه اروپا با دیگر اقتصادها می تواند کسب و کارهای خدماتی، حفاظت از داده ها و شاخص های جغرافیایی برای کالاهای کشاورزی با ارزش بالا را در بربگیرد.
تقریبا بیست سال پیش، آمریکا ایده ابتکاری وضع مقررات آینده را از طریق موافقت نامه های تجارت آزاد دوجانبه و منطقه ای که می توانستند چین و سازمان تجارت جهانی را به نوسازی وادار کند، در سر داشت. اما آقای ترامپ این راهبرد را کنار گذاشته است. او - و آمریکا - بازنده خواهند بود.