العالم - جهان اسلام
نشریه الکترونیکی رای الیوم در تازه ترین سرمقاله خود به قلم عبد الباری عطوان نوشته است: بزرگترین هدیه ای که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا – که همواره به صهیونیست بودن خود و حمایت بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی افتخار کرده است – به جهان عرب داده است، به چالش کشیدن ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و کشاندن او به جنگ اوکراین بوده است تا به این ترتیب ضمن تحلیل بردن قدرت اقتصادی و نظامی روسیه، مانع از همگرایی این کشور با چین شود. اما نتیجه کاملا برعکس بود؛ روسیه همچنان مقاومت می کند و اقتصاد آن همچنان منسجم است و روابط و همگرایی آن با چین روز به روز بیشتر می شود به طوری که جهان را در آستانه نظم نوینی قرار داده است که بر ویرانه های نظام رو به افول غربی و آمریکایی بنا می شود.
در شرح این نکته باید گفت بایدن، دیوانه دشمنی با عرب و مسلمانان و دست و پا زدن های بی حد و اندازه برای نجات "اسرائیل" و جلوگیری از فروپاشی آن است؛ برای این منظور او تلاش کرده است سه کشور اصلی و مهم عرب منطقه یعنی عراق، سوریه و مصر را تضعیف کند و بدون اینکه بداند با انتقال جنگ های زنجیره ای هشتاد ساله منطقه به قلب اروپا و اوکراین، خدمت بزرگی به منطقه کرده است، او در مهار ایران هم شکست خورد و باعث شد این کشور امروز با برخورداری از صنایع نظامی پیشرفته تبدیل به ابرقدرت منطقه شود و بازوهای نظامی آن در سراسر منطقه موجودیت رژیم صهیونیستی را تهدید کنند به طوری که عملا داستان برتری نظامی "اسرائیل" به عنوان قدرتی که می توانست ظرف چند ساعت، جنگ با کشورهای عربی را یکسره کند، پایان یافت.
امروزه بایدن مرتکب اشتباهی استراتژیک و بزرگ در حد اشتباه اوکراین شده است؛ طرح جاده سازش جدیدی که بایدن تلاش می کند آن را جایگزین جاده ابریشم کند، هند و رژیم صهیونیستی را با عبور از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به اروپا متصل خواهد کرد. او تلاش می کند با اجرای این طرح روند ادغام و پذیرش رژیم اشغالگر در منطقه را تسریع کرده و ادامه بقای آن را تا چند سال دیگر تضمین کند. در این بین بار مالی سنگین این طرح بر دوش کشورهای عرب ثروتمند حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان خواهد بود.
نادیده گرفتن سه کشور اصلی منطقه یعنی مصر، سوریه و عراق در کنار ایران و ترکیه، در طرح "بایدن" چه بسا باعث شود این کشورها از خواب عمیق بیدار شده و در صدد همگرایی بین خود و بازیابی جایگاه خود در منطقه و سطح جهان برآیند و با ائتلاف با چین و روسیه، در قالب یک مجموعه منطقه ای ضد آمریکایی و صهیونیستی، در آینده نزدیک اعلام وجود نمایند.
اگر چه توافق های کمپ دیوید به رهبری جیمی کارتر، رئیس جمهور دموکرات اسبق آمریکایی منطقه را از هم گسست و به رهبری مصر در منطقه پایان داد و صلح، امنیت، ثبات و مشروعیت موقت برای رژیم صهیونیستی به ارمغان آورد و اگر چه حمله به عراق این کشور را از معادلات قدرت در منطقه خارج کرد و رشد اقتصادی و نظامی آن را متوقف نمود و همین اتفاق هم برای سوریه رخ داد و این کشور را هم از دور خارج کرد؛ اما طرح جدید بایدن می تواند حلقه نجاتی از این وضعیت باشد و به بیداری کشورهای یادشده و اتحاد دوباره آنها علیه این طرح و اهداف خبیثانه آن منجر شود.
سه شاخصه اصلی این تئوری را تأیید می کنند و گواهی بر احتمال وقوع چنین تغییراتی در منطقه هستند:
اول: سفر بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به چین و استقبال گسترده مقامات چینی از او و انتخاب هوشمندانه زمانبندی این سفر و امضای توافق نامه های اقتصادی و نظامی در این سفر است که به احتمال قوی عبور جاده ابریشم از خاک سوریه را تسهیل می کند.
دوم: همگرایی مصر و ایران و دیدار وزرای خارجه دو کشور در حاشیه اجلاس مجموع عمومی سازمان ملل در نیویورک است که به احتمال خیلی زیاد تقویت خواهد شد مخصوصا از جانب مصر که در طرح بایدن حذف شده است و رهبران این کشور هدف اصلی طرح بایدن را ضربه زدن به جایگاه کانال سوئز می دانند.
سوم: شکست واضح و ملموس سلاح غربی در جنگ اوکراین و افزایش همکاری و همگرایی روسیه و چین و ورود سلاح ها و مهمات پیشرفته جدید از منابع جدید و غیر قابل پیش بینی مثل ایران و کره شمالی و سرانجام ترکیه است که به تازگی روابطش با آمریکا تیره شده است؛ کما اینکه شاهد تقویت دوستی شخصی بین پوتین و اردوغان هستیم.
اگر چه شاهد ضد حمله آمریکا و "اسرائیل" در منطقه آنهم با استفاده از حربه اقلیت های قومی و احیای خشونت های فرقه ای و قومی برای فروپاشی سوریه و افزایش فشارها بر حزب الله لبنان با استفاده از جنگ های درون اردوگاه های فلسطینی و وارد کردن اردن به بازی تازه ای با عنوان فریبنده مبارزه با سلاح قاچاق هستیم اما روشن است که این ضد حمله هم چندان توفیقی نخواهد داشت و نتیجه ای بهتر از ماجرای جنگ اوکراین – که به اتفاق آرای کارشناسان شکست خورده است – نخواهد داشت.
در اینجا صحبت از آمال و آرزو و خیال بافی نیست بلکه هر چه تا الان گفتیم مبتنی بر واقعیتهای عینی و ملموس و بررسی عمیق حوادث و تحولات منطقه و جهان بوده است. چه کسی فکر می کرد آمریکا در افغانستان شکست بخورد و چه کسی چنین پایان مأیوس کننده ای را برای ناتو در لیبی پیش بینی می کرد؟ چه کسی فکر می کرد که فرانسه پس از قرنها و بعد از چهار انقلاب و کودتای نظامی پی در پی از آفریقا اخراج شود.
وقتی "اسرائیل" و ارتش شکست ناپذیر آن از جمع کردن خیمه های رزمندگان حزب الله در مزارع شبعا از بیم موشک های حزب الله درمی ماند و از مشاهده بالونهای آتش زای غزه به خود می لرزد و به رغم تهدیدهای مداوم از توقف برنامه هسته ای ایران وامی ماند، شناخت سرنوشت منطقه، کار سختی نیست.
ما با توجه به حقایق موجود و با نگاهی به اراده ملت ها و قدرت ایمان آنها ومیراث و تمدن کهن آنها، بسیار خوش بین هستیم.