یک آیین کهن ایرانی است که ریشه در اساطیر ، فرهنگ و اعتقادات مردم این سرزمین دارد . در توضیح فلسفه چهارشنبه سوری اشاره به این نکته ضروری است که ایرانیان باستان به 5 نیرو در وجود انسان اعتقاد داشتند:
1- نیروی " جان " یا همان قوه محرکه و نیروی حیاتی که ما را به تحرک وا می دارد.
2- نیروی دیگر " وجدان " یا " دئنا " نام داشت . این نیرو خیر و شر را تشخیص می دهد و پس از مرگ مورد مؤاخذه قرار می گیرد .
3- این نیرو " بوی " نام دارد که به معنای حواس یا قوای تشخیص نیک و بد است .
4- نیروی دیگر" روان " است و همان چیزی است که به اعتقاد ایرانیان باستان در قیامت مورد مؤاخذه قرار می گیرد و به بهشت یا دوزخ برده می شود.
5- اما پنجمین نیرو " فروهر " نامیده می شود و بهره ایست از نیروی خداوند که در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده و پس از مرگ به سوی پروردگار باز می گردد . این همان بخشی است که در اسلام می گویند : اناالله واناالیه راجعون .
ایرانیان بر این باور بودند که 5 روز آخر سال تا 5 روز بعد از سال نو یعنی مدت 10 روز ، فروهر افراد درگذشته به زمین بر می گردند و به نزد خانواده هایشان می آیند تا از حال آنها مطلع شوند ، که آیا خوشبختند ؟ آیا به یاد خداوند ، آیین و مناسک دینی و فروهر ها هستند یا نه ؟ به همین خاطر مراسم چهارشنبه سوری و در واقع جشن سوری و نوروز شکل می گیرد.
ایرانیان در نخستین شب از 5 شب آخر سال بر سر بام ها آتش روشن می کردند تا هم کار مقدسی انجام داده باشند، و هم فروهر ها راه منزل خود را پیدا کنند.
همچنین تا شب ورود فروهر ها مراسم خانه تکانی هم انجام می شد و افراد خانه لباس نو بر تن می کردند و با شروع سال نو دشمنی ها و کدورت را کنار می گذارند تا خشنودی فروهرها فراهم شود.
چهارشنبه سوری :
جشن سوری یکی از جشنهای ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سهشنبه شب) برگزار میشود. سوری در زبان کُردی و پشتو و چند زبان دیگر ایرانی به معنی «سرخ» است ، که اشاره به سرخی آتش دارد و اصطلاح چهارشنبه بعد از اسلام به این جشن اضافه شد .چون پیش از اسلام ایرانی ها برای روزهای هفته از نام یزدان استفاده می کردند. اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست. فقط ابوریحان در آثار الباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد ایرانیان ساعت آفرینش خورشید بوده وچون در یکی از گاه شمارهای قدیم ، آغاز شب چهارشنبه را مبداء سال قرار داده اند ، این روز، روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیلی باشد. شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل باشد که در این روز به پایان می رسد.
به هر جهت ، جشن سوری و آتش افروزی در این روز عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز یعنی گرم کردن هوا تا خورشید نزدیک شود و گرما به زمین برسد.
از نظر نجومی ، در آغاز نوروز ، خورشید از برج حوت به برج حمل می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود.
مفهوم پریدن از روی آتش:
در نزد ایرانیان باستان آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده آلودگی بوده ، در جشن سوری آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد . و بعد ازظهور اسلام پریدن از روی آتش هم به آن اضافه شده که در واقع نوعی پالایش بوده تا ناخوشی ها و پلیدی ها از آنها دور شود . شعر معروف (سرخی تو از من ، زردی من از تو) به دنبال همین باور بوده است .
بعضی از آیین های متداول در شب چهارشنبه سوری:برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه ی شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : «زردی من از تو، سرخی تو از من»، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.از باورها و رسم های چهارشنبه سوری که هنوز به کلی فراموش نشده اند ودر برخی از شهرها و روستا ها هنوز این مراسم ها برگزار میشوند عبارتند از
کوزه شکنی یکی از مراسم چهارشنبه سوری :
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِره توی کوچه.
آجیل چهارشنبه سوری :
رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش ایستادن ، یکی از مراسم چهارشنبه سوری:
دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.
قاشقزنی :
قاشق نمادابزار كشاورزی و كاسه خالی نمادی از سال پیشرو است كه باید از حركت و بركت پر شود.
قاشقزنی از رسوم ایرانی است که در شب چهارشنبه سوری برپا می شدهاست. حاصل نهایی قاشقزنی، پخت و توزیع آش ابودردا بودهاست. در برخی از شهرها، قاشقزنی اختصاص به سه شنبه پایان سال نداشته و در سحرهای ماه رمضان نیز، به نیت سحری گرفتن برای افراد بی بضاعت انجام میشدهاست.
این رسم رسمی زنانهاست. زنان چادری بر سر انداخته و گاه نقابی بر چهره میزدند تا ناشناس بمانند. آنگاه با قاشق بر کاسه یا قابلمه یا بر در خانه میکوبیدند و اهل خانه را از آمدن خویش آگاه میکردند. اهل خانه کاسه خالی را گرفته و مشتی آذوقه خشک از قبیل بنشن در آن ریخته و باز میگرداندند. گاه بجای آذوغه پول نقد به قاشق زن پرداخت میشدهاست. مهمترین شرط در قاشق زدن ناشناس ماندن قاشقزن بودهاست. لذا نه قاشقزن و نه صاحب منزل، در هنگام مواجهه سخن نمیگفتهاند.
آش ابودردا
قاشقزن پس از رفتن به خانههای بسیار(به روایت بلوکباشی پس از رفتن به در هفت خانه) و جمعآوری آذوقه و پول کافی، مقدمات تهیه آش ابودردا یا آش امام زینالعابدین را فراهم میكرد. معمولاً این آش به نیت شفای بیماران تهیه میشد و پس از آنکه اندکی از آن را به بیمار داخل منزل میچشاندند، مابقی را به فقرا میبخشیدند.
نسبت این آش به ابودرداء (عویمر بن عامر بن مالک بن زید بن قیس) صحابه پیغمبر اسلام میرسد. تشابه حروف نام ابودرداء با کلمه درد در فارسی موجب این نسبت شدهاست.
شال انداختن " شال سالاماخ" :
طبق این رسم زیبا و قدیمی در ایام نوروز معمولا جوانترها(کودکان و نوجوانان) شالی به کمر بسته به پشت بام خانه ها می رفتند و با نگاه داشتن یک سر شال آن را از دریچه بام یا "روشنایی " که در اصطلاح زبان ترکی به آن "باجا" یا "پاجا" می گفتند به درون خانه می فرستاند و صاحبخانه هم هدیه ای به عنوان عیدی شامل جوراب و یا چیزهای دیگر به آن می بست.
آیین میر نوروزی یا امیر بهاری :
مير نوروزفردی از اهالی روستا بوده که او رابه عنوان حاكم در ايام پنج روز قبل از نوروزبه جاي حكمران واقعي ، زمام امور می کردند و احكامي که صادر مي كرده لازم الاجرا بوده اند . اما با سپري شدن این پنج روز طالع او نيز فرو مي نشسته و بايد به جايي گريخته يا پناهنده مي شده و يادر صورتی که فرمان جدی برای عزل و نصب وتوقیف و حبس می داد ، باید از عاقبتي تلخ استقبال مي كرده است .تعبير « مير نوروزي » با اين بيت حافظ در اذهان ايرانيان نشسته است :
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی