بس کن نماز مستحبت را، عنب بخور!
امروز، روزه بشکن و با ما عنب بخور!
انگورِ توس، میوه فردوس ِ امشب است
ای در خیال ِ جنّتِ فردا، عنب بخور!
مردم برای دیدن تو، صف که می کشند
من می پَزَم در آتشِ سودا.. عنب بخور!
صدبار خواستم که تو را منصرف کنم
از حقّت ای نوادۀ زهرا .. عنب بخور!
می خواستم حقیر شوی بین عالمان
هِی ساختم سؤال و معمّا .. عنب بخور!
اما تو پاسخ همه را دادی و سپس
جز من، نماند ابله و رسوا .. عنب بخور!
می خواستم خلیفه بمانم، همین و بس
با من چه، دین و مذهب و عُقبی .. عنب بخور!
قابیل صورتم من و هابیل سیرتی
ای بهترین سلالۀ حوا، عنب بخور!
می دانم اینکه عترت آل محمدی
ای رابط ثری به ثریا، عنب بخور!
مامون پس از تو لعنتِ تاریخ می شود
باشد، ولی تو، زادۀ موسی! عنب بخور
...
حضرت، دو حبّه بُرد به سمت دهان و بعد..
این شعر از این که هست، جلوتر نمیرود...
احسان پرسا