العالم - در گوشی
از همان ابتدا مشخص بود که سعد حریری، نخست وزیر مستعفی، استعفای خود را بر مبنای بازی خاصی طراحی کرد. این بازی در متن خود، مشتمل بر برخی ابعاد داخلی و خارجی است؛ در بعد داخلی جلب توجه افکار عمومی را در دستور کار قرار داد و چنین وانمود کرد که استعفایش در پاسخ به درخواست معترضان صورت گرفته است. در بعد خارجی نیز خواسته یا ناخواسته، به عمد یا غیر عمد، اعمال فشار بر حزب الله و رئیس جمهور را در دستور کار قرار داد و تلاش کرد این دو را نماینده همان قدرتی معرفی کند که مردم خواستار براندازی آنها هستند. این در حالی است که احزاب دیگر هم طی سال ها در قدرت بوده و بیش از دیگران در مظان اتهام به فساد هستند.
حریری پس از استعفا، برای پذیرش نخست وزیری، شروطی را مطرح که همه می دانند که تحقق آنها حداقل در شرایط فعلی غیر ممکن است. یکی از این شروط تشکیل کابینه تکنوکرات بود؛ این در حالی است که خود او به عنوان رئیس یک حزب سیاسی یعنی "المستقبل"، ریاست کابینه را بر عهده گرفته بود.
از آن زمان به بعد سیاست "سیاست سوزاندن مهره ها" در پیش گرفته شد تا از این طریق فرصت تشکیل کابینه از تمام شخصیت های سنی مذهب که می توانستند جای حریری را بگیرند، گرفته شود. از جمله این شخصیت ها می توان به "محمد الصفدی"، وزیر سابق و "سمیر الخطیب" بازرگان اشاره کرد. اما منابع آگاه فاش کردند که تصمیم بر این است که از هیچ کاندیدی به خصوص از سوی "عبد اللطیف دریان"، مفتی لبنان حمایت نشود؛ حتی وقتی "الخطیب" از کاندیداتوری انصراف داد، "دریان" به او گفت که "اجماع اهل سنت" فقط از کاندیداتوری حریری حمایت می کند.
این سخن سئوال های بسیاری را مطرح می کند؛ اصلی ترین سئوال این است که آیا حریری تنها گزینه برای نخست وزیری است؟
سئوال های دیگری هم مطرح می شوند از جمله:
اول: اگر قرار است اجماع فقط بر سر انتخاب حریری باشد، پس چرا اینهمه وقت کشی می کنند و مهره ها را می سوزانند، و چرا حریری از همان ابتدا نخست وزیری را قبول نکرد؟
دوم: آیا از ابتدا نقشه این بود که مهره ها سوزانده شده و تمام تلاش نیروهای سیاسی دیگر برای تشکیل کابینه بی نتیجه مانده و در نهایت تنها گزینه مد نظر آنها یعنی باقی بماند؟
سوم: در حالی که برخی نیروهای سیاسی معتقدند که میشل عون، رئیس جمهور قانون اساسی و توافقنامه طائف را زیرپا گذاشته و پیش از برگزاری رایزنی های پارلمانی الزام آور، اقدام به پیش بینی این رایزنی ها و معرفی نخست وزیر احتمالی کرده است، چطور خود انتظار دارند که "دار الفتوی" و "اجماع اهل سنت"، انحصار معرفی نخست وزیر را به دست بگیرند؟ پس دیگر گروه های و نیروهای سیاسی و سایر طوایف – که قانون اساسی تعیین کرده است – چیست؟
چهارم: با اینکه مهمترین خواسته معترضان حذف طایفه گرایی است، اما اکنون معرفی حریری بر پایه اجماع یک طایفه خاص صورت گرفته است، این تناقض را چگونه می توان توجیه کرد؟
پنجم: حال که حریری می خواهد تنها گزینه نخست وزیری باشد، پس هدف از این همه تکاپو برای دور زدن قانون و حذف شخصیت ها چیست؟ آیا هدف خاصی را با ابعاد خارجی دنبال می کند؟
ششم: اگر حریری پس از تحولات و حوادث چند هفته اخیر لبنان، دوباره مأمور تشکیل کابینه شود، سرنوشت دولت جدید چه خواهد بود؟ و آیا این کابینه از حمایت دیگر احزاب و نیروها برخوردار خواهد بود؟
هفتم: اگر احزاب و نیروها از این کابینه حمایت نکنند، آیا حریری در مرکز بازیی قرار خواهد گرفت که در نهایت کشور را به درگیری و کشمکش سیاسی در میان توده مردم و حتی بدتر از آن، خواهد کشاند؟
با توجه به تمام موارد یادشده، ضرورت کشف حقیقت برای مردم در تمام زمینه ها و بازسازی و اصلاح اوضاع سیاسی لبنان و توجه به چالش های دشوار موجود، بیشتر از همیشه خودنمایی می کند. و مهمتر از آن، باور این حقیقت است که بازی خروج از صحنه و تلاش برای چسباندن خود به مردم برای توجیه نقشه های داخلی و خارجی فایده ای ندارد. زیرا مردم لبنان به خوبی تمام کسانی را که طی سال های گذشته قدرت را در انحصار خود گرفته و الان خود را به معترضان چسبانده اند، می شناسند.