العالم - ایران / ورزشی
مهدی رستمپور، خبرنگار و مجری ورزشی حالا تبدیل به کار چاقکن شده است
پس از آغاز اقدامات جدید علیه ورزش ایران در ماههای گذشته و ایجاد چالشهایی برای كشور و دغدغههایی برای مردم در این زمینه، حالا جامجم به اسنادی دست یافته كه نشان میدهد همه این اتفاقات مربوط به یك سناریوی نه چندان جدید است و البته باید منتظر اقدامات بعدی هم بود.
اصل این سناریو، شب كریسمس 2020 (3 دی امسال) لو رفت؛ وقتی بخش عربی سایت وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی گزارشی منتشر كرد كه تایید میكرد این رژیم در ژانویه 2017 (دیماه 95) با عربستان سعودی و امارات به یك توافق جامع در مورد ایجاد چالشهای جدی ورزشی در ایران رسیدهاند. قرار براین بوده كه به موازات تلاش برای عادیسازی روابط اسرائیل با كشورهای اسلامی (كه از مدتی بعد توسط آمریكا در قالب معامله قرن مطرح شد)، به صورت پلكانی و هر ماه یك دردسر ویژه دامنگیر ورزش ایران شود. تمركز اصلی این سناریو بر «قبحشكنی رابطه ورزشكاران و خانواده ورزشی ایران با تلآویو بود؛ چیزی كه مهمترین نمونهاش را در روزهای اخیر در جودو و مشخصا پرونده سعید ملایی دیدیم.
در بخشی از این گزارش به روشنی و به طور عجیبی توضیح داده شده كه ماجرا چیست و پای چه كسانی در میان است: «سال 2020 سال انقلاب ورزشی علیه ایران خواهد بود و از آنجایی كه سرمایهگذاریهای قبلی در این عرصه در سه سال گذشته انجام گرفته است از این رو المپیك 2020 زمان چیدن میوههای این محصول مشترك عربستان و اسرائیل خواهد بود. عربستان سرمایهگذار این باغ بوده و اسرائیل مسؤولیت مهندسی و طراحی نقشه آن را را بر عهده داشته است.» ادامه این گزارش که به تصور آنها درباره عدهای اندک از جامعه بزرگ ورزشکاران ایران مربوط میشود، نام پیمانكار پروژه انقلاب ورزشی علیه ایران را هم افشا كرده است: «حالا دیگر ایران نمیداند كه چطور با ورزشكاران جذب شده به سرویسهای اطلاعاتی كشورهای رقیب خود برخورد كند. شبکه سعودی -ایراناینترنشنال- تبدیل به تریبون این ورزشكاران شده است و مهدی رستم پور بهعنوان پیمانكار این پروژه نقش خود را ایفا میكند. از همه جالبتر اینكه با وجود تصور قبلی سرویسهای اطلاعاتی عربستان و اسرائیل ورزشكاران ایرانی بهویژه در رشتههای انفرادی كه با مشكلات مالی متعدد روبهرو هستند، تمایل به همكاری با اسپانسرهای خارجی داشته و در ازای كسب تابعیت حاضر هستند هركاری انجام دهند تا پولی از این راه كسب كنند. این در حالی است كه قهرمانان شاخص ایرانی همچون حسین رضازاده، علی دایی و بسیاری دیگر از ورزشكاران دهه 70 و 80 ایران بارها با پیشنهادات كسب تابعیت در كشورهای ثالث با دستمزد بسیار بالا روبهرو شده بودند؛ اما بهراحتی به آنها جواب منفی داده بودند؛ اما اكنون جوانان متولد دهه 70 و 80 اصلا خود را مقید به پایبندی به اصول ملی و ارزشی نمیدانند و به دلیل ناكارآمدی سیستم ورزشی كشور خود به دنبال خروج از ایران هستند. این یك فرصت استثنایی برای اسرائیل است».
20 دقیقه پس از گاف سایت وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی در انتشار این گزارش، اصلاحاتی روی آن انجام شده و در مهمترین اقدام، نام پیادهنظام ارتش عربستان و رژیم صهیونیستی یعنی مهدی رستمپور از آن حذف میشود و به شكلی قابل پیشبینی، بعد از دو ساعت این گزارش به طور كلی از روی سایت حذف میشود. حذف نام رستمپور و بعد هم اصل گزارش در اختیار سایت بود؛ ولی دیدارهای رسمی مقامات ورزشی عربی با مقامات رژیم صهیونیستی و رئیس فدراسیون جهانی جودو قابل حذف نیست؛ تصاویری كه انتشار آنها نشان میدهد آش چقدر شور است.
پروژه رستمپور
داستان قدیمیتر از این حرفهاست. در روزگاری كه پناهندگی خبرنگاران بیشتر به حوزه سیاسی محدود میشد، مهدی رستمپور كه نویسنده ورزشی و مجری برنامههای ورزشی صدا و سیما بود، سال 88 وقتی همراه تیم كشتی برای شركت در مسابقات جهانی، به دانمارك اعزام شد از این كشور تقاضای پناهندگی سیاسی كرد. محمد شادابی خبرنگار حوزه والیبال هم مدتی قبل از او چنین طرحی را اجرا كرده بود؛ اما مردم بیشتر رستمپور را میشناختند.
رادیو فردا همان روزها این پناهندگی را در كنار خبر پناهندگی مهدی حقشمار عضو تیم ملی قایقرانی منتشر و تقریبا بهروشنی اعلام كرد موج خروج و مهاجرت قهرمانان ورزشی راه افتاده است. سایت دویچهوله فارسی هم در گزارشی درباره این مهاجرتها نوشت: «شاید این مقدمهای بر یك اتفاق بزرگتر باشد.»
رسانههای بیرونی تقریبا به زبان بیزبانی سناریو و طرحشان را افشا كرده و برخی رسانههای داخلی نیز از توطئه علیه ورزش ایران خبر میدادند. در یك نمونه روزنامه جامجم دیماه 1394 در گزارشی با تیتر «توطئه خزنده سعودیها برای فوتبال ایران» نسبت به ائتلاف كشورهای عربی علیه فوتبال كشور هشدار داد؛ اما گویا در داخل كسی حواسش به این موج تازه نبود!
در این بیتوجهی و در فقدان دیپماسی ورزشی در كشور، مهدی رستمپور پروژهاش را آرام و بیصدا پیش برد و وقتی احساس كرد فصل برداشت است چیزی را پنهان نكرد. نامهای به فیفا نوشت تا مقدمات تعلیق فوتبال ایران درخصوص ورود زنان به ورزشگاهها فراهم شود و بعدهم برای پناهندگی سعید ملایی و خروج مزدك میرزایی كارچاقكنی كرد. در كنار نقش رستمپور، رسانههای سعودی نیز كارشان را آغاز كردند. حجاب، خودداری از بازی با رژیم صهیونیستی و ناامنی به عنوان محورهای اصلی فعالیت علیه ایران در دستور كار قرار گرفت تا سرانجام پس از چند پناهندگی پر سر و صدا، سلب میزبانی از تیمهای ایرانی در مسابقات فوتبال آسیا به عنوان كار ویژه رستمپور نتیجه دهد.
عملیات بزرگ 2020
حالا گاف دو ساعته سایت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی در انتشار این گزارش نشان میدهد اتفاقات اخیر ورزشی، نه پایان اقداماتی علیه ورزش ایران بلكه آغاز پروژهای بزرگ برای مبارزه مستقیم با ورزش ایران است كه باید منتظر قسمتهای بعدی آن بود. نقشآفرینی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی آنقدر پررنگ است كه نمیشود نادیده گرفت. از اعلام سلب میزبانی از ایران برای نخستین بار در رسانههای عربستانی تا مشاركت فعال ماریوس ویزر رئیس یهودی فدراسیون جهانی جودو در تعلیق فدراسیون جودوی ایران در ماجرای سعید ملایی نشان میدهد ائتلاف صهیونیستی - سعودی برای اقدام علیه ورزش ایران در پروژه «هر ماه یك بحران برای ورزش ایران» از فاز نظری به مرحله عملیاتی رسیده است.
المپیك 2020 عرصه بعدی چالشهای ورزشی ایران است. در كشتی دست كم احتمال تقابل یك ورزشكار روسیتبار از رژیم صهونیستی با حسن یزدانی وجود دارد. در بسیاری از رشتههای دیگر مانند دوچرخهسواری، دوومیدانی و... سهمیه آنها از ما بیشتر است و احتمال این تقابل كم نیست. آبان امسال «رفعت سید احمد» نویسنده مصری و رئیس مركز مطالعات و پژوهشهای قاهره كه گزارشی درباره افشای نقش زنان موساد در روند پرشتاب عادی سازی روابط صهیونیستها و اعراب نوشته بود، از توطئه ورزشی در كشورهای اسلامی خبر داده بود؛ اما كسی آن را جدی نگرفت. حالا با وجود همه این اسناد، آیا كسی صدای بلند زنگ خطر برای ورزش ایران را میشنود؟ آیا میشود به یک راهبرد معقول و منطقی در برابر این برنامهریزی ضد ایرانی امید داشت؟
بلیت یك طرفه به آینده نامعلوم
احترام، آزادی یا پول؟چه چیزی باعث میشود ورزشكاران زیر پرچم كشورهای دیگر بازی كنند؟ دلیلش هرچه باشد نگاهی به كارنامه همه آنهایی كه از ایران رفتهاند نشان میدهد آنها در یك چیز وجه اشتراك دارند؛ ناكامی. پناهنده شدن ورزشكاران مقوله پیچیدهای است. بعضی از آنها با وجود موفقیتهای اندك ترك وطن كردهاند و پس از پناهندگی هم نتوانستند جایگاهی قابل قبولی در ورزش كشور مقصد به دست بیاورند؛ طوری كه در نهایت با یك تصمیم اشتباه عمر ورزشی خود را سوزاندند. در واقع موضوع پناهنده شدن ورزشكاران ایرانی به كشورهای دیگر از پیچیدگی زیادی برای تحلیل، نقد و بررسی برخوردار است. اینكه یك ورزشكار در حساسترین مقطع زندگی خودش چه میشود كه به یكباره تصمیم به ترك وطن و جنگیدن زیر پرچم كشور دیگری میگیرد؟ اینكه آیا صدای خوشبختی كه در كشورهای دیگر به گوش میرسد واقعا فقط از دور خوش است یا ورزشكار ایرانی با فكر به عواقب تصمیمی كه میگیرد، بلیط خودش را یك طرفه و بدون برگشت رزرو میكند؟ این فهرستی از ورزشكاران معروفی است كه از ایران رفتهاند. جستجویی ساده در دنیای مجازی نشان میدهد كه دستاورد خیلی از آنها پس از ترك ایران چیز زیادی نبوده است و حالا اصلا نامی از آنها شنیده نمیشود.
كیمیا علیزاده (تكواندو)، سعید ملایی (جودو)، ایمان جمالی (هندبال)، مینا علیزاده (قایقرانی)، صباح شریعتی (كشتی فرنگی)، محمد رشنونژاد (جودو)، میلاد بیگی (تكواندو)، سامان طهماسبی (كشتی آزاد)، فرزاد ذوالقدری (تكواندو)، الشن مرادی (شطرنج)، علیرضا فیروزجا (شطرنج)، میترا حجازیپور (شطرنج)، شهره بیات (شطرنج)
از آرش صالحمیرزایی تا علیرضا كریمی
از سال 1362 كه مسابقه دادن با ورزشكاران نماینده رژیم صهیونیستی ممنوع شد تا سال 1382 تقریبا مورد خاصی مشاهده نشد كه ورزشكاران ایران و رژیم صهیونیستی مقابل هم قرار بگیرند اما در این سال صالحمیرزایی در مسابقات بینالمللی شطرنج نونهالان مقابل رقیبی از این رژیم به میدان نرفت. یك سال بعد تیم فوتسال دانشجویان در مسابقات جهانی با وضعیتی مشابه روبهرو شد و مقابل تیم دانشجویان رژیم صهیونیستی بازی نكرد. اما نقطهعطف جایی بود كه آرش میراسماعیلی، جودوكار ایران در رقابتهای المپیك حاضر نشد تا با رقیبی از رژیم صهیونیستی مبارزه كند. بازی نكردن میراسماعیلی كه در مهمترین رویداد ورزشی جهان بود، سروصدای زیادی راه انداخت. پس از میراسماعیلی ورزشكاران و تیمهای زیادی بودند كه حاضر نشدند با نمایندگان رژیم اشغالگر بازی كنند. فرخنده سلیمانی (تنیس روی میز)، عباسعلی اكبری (طنابكشی)، غلامحسین ذوالقدر (تكواندو)، تیم ملی گلبال نابینایان، محمدرضا علیرضایی (شنا - صد متر قورباغه)، محمد خمسه (تكواندو)، حامد صداقتی (شمشیربازی)، سیدحسین عابدی (شمشیربازی)، محمدحسین ابراهیمی (شمشیربازی)، حامد سیاد قنبری (شمشیربازی)، پیمان یاراحمدی (كشتی)، علیرضا كریمی (كشتی -2 بار)، امیر قاسمینژاد (جودو)، احسان قائممقامی (شطرنج)، علیرضا خجسته (جودو)، عرفان آیینی(كشتی)، سیدمهدی هاشمی (كشتی)، علی پاكدامن (شمشیربازی)، افشین نوروزی و امین احمدیان (تنیس روی میز)، تیم فوتبال كارگری كشت و صنعت نیشكر امیركبیر خوزستان (فوتبال مسابقات جهانی كارگری در لتونی).
از چه زمانی قرار شد
بازی نكنیم؟
روابط ایران و رژیم صهیونیستی از زمان تولد این رژیم تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ هرگز به صورت رسمی و دیپلماتیك نبوده است اما روابط غیرسیاسی هم پس از انقلاب اسلامی به طور كلی به حالت تعلیق درآمد. پیش از انقلاب، ایران و رژیم صهیونیستی به رقابت ورزشی با یكدیگر میپرداختند و مثلا در رشته فوتبال، پنج بازی رسمی با یكدیگر داشتند كه آخرین بازی با اسرائیل نیز برد شیرینی را برای ایران در پی داشت و همچنان نیز پس از گذشت سالها، بعضی مسؤولان و ورزشدوستان با افتخار از این برد شیرین یاد میكنند. اما پس از انقلاب اسلامی و در سال ۱۹۸۳ «بیژن سیفخانی» فرنگیكار كشورمان حریف خود از تیم اسرائیل به نام «رابینسون كوناشویلی» را در رقابتهای كشتی آزاد و فرنگی قهرمانی جهان در كییف اوكراین شكست داد. همان زمان رسانههای بیگانه مدعی شدند كه وقتی خبر پیروزی سیفخانی در رسانههای ایران منتشر شد، دستور بازگشت كاروان ایران به كشور توسط مقامات بالا صادر شد و این مسابقه، آخرین رقابت دو حریف در مسابقات ورزشی پس از انقلاب اسلامی محسوب میشود.