العالم - تحلیل روز
اگر بگویم اولین قیام در اکتبر 2000 که به شهادت 13 فلسطینی انجامید، بسیاری از تحلیلگران را به بررسی ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زندگی این عده واداشت، سخن به گزافه نگفته ایم.
رژیم صهیونیستی هرگز از خطر وجود این گروه از فلسطینی ها غافل نبوده است و گواه این مدعا، حکومت نظامی بی رحمانه و ظالمانه ای است که از 1948 تا 1966 بر آنها تحمیل کرده است و به موجب آن، آنها را مجبور کرد که برای نقل و انتقال از فرماندار نظامی اسرائیلی، مجوز بگیرند.
افزایش جمعیت این گروه از فلسطینی ها، رژیم اشغالگر را بر آن داشت تا با جدا کردن آنها از محیط اسلامی و هویت اصلی فلسطینی شان، الگوی زندگی با استانداردی پایین تر از سطح زندگی یهودیان اما وابسته به جامعه اسرائیلی را بر آنها تحمیل کند.
طراح این تئوری، جناح چپ رژیم صهیونیستی بود که تلاش کرد با جذب فلسطینی های 1948 به احزاب خود آنها را به مدافعان این رژیم – با زبان و قومیتی دیگر - تبدیل کنند. بر اساس این تئوری، فلسطینی ها وادار می شوند با ورود به کنست، به این رژیم به عنوان یک رژیم دموکراتیک در مقابل جهانیان وجهه قانونی بدهند. اما از آنجا که ذات صهیونیسم نژادپرست هرگز نتوانست تغییری در نحوه تعامل با فلسطینی ها در خود ایجاد کند. عامل دیگری که باعث شکست رژیم صهیونیستی شد، ارتباطات و پیوند فلسطینی های 48 با فلسطینی های کرانه باختری و غزه بود.
روند شکست این رژیم در اجرای این ترفند، طی چند مرحله با قیام "روز زمین" در سی ام مارس 1976 آغاز شد. در این روز رژیم اشغالگر سعی کرد بخش هایی از زمین فلسطینی ها را در منطقه الجلیل تصاحب کند اما فلسطینی ها در همان روز به پا خواسته و در نخستین روز از درگیری بین مردم و رژیم اشغالگر، شماری از فلسطینیها به شهادت رسیده یا مجروح یا بازداشت شدند. این افراد وابسته به گروه های مقاومت فلسطینی مثل جنبش فتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین و جبهه دموکراتیک بودند.
مرحله بعدی که رژیم اشغالگر را وادار به تغییر سیاست های امنیتی خود کرد، قیام اکتبر 2000 بود. با آغاز انتفاضه دوم و شهادت 13 فلسطینی در داخل اراضی 48، طرح جذب فلسطینی ها برای همیشه شکست خورد و فلسطینی ها ثابت کردند که هرگز از اصل و ریشه خود جدا نمی شوند.
اینجا بود که رژیم اشغالگر به سراغ نقشه بعدی رفت که عبارت بود از "تخریب شخصیت". برای این منظور این رژیم مجبور بود جامعه فلسطینی های داخل را منزوی کند؛ بی توجهی به مسائل امنیتی و جرم و جنایت و حتی کمک به شیوع هرج و مرج و بی قانونی در داخل شهرها و روستاهای فلسطینی و تبدیل انها به جوامعی آشوب زده و اسیر مافیا، بخشی از این نقشه بود.
بر این اساس فلسطینی های داخل، درگیر مسائل و مشکلات امنیتی خود می شدند و برای این مشکلات ناچار به مراجعه به دستگاه های امنیتی این رژیم می شدند. با اجرای این نقشه این رژیم از اینکه توانسته است فلسطینی ها را درگیر مسائل داخلی خود کرده و از محیط عربی و فلسطینی و اسلامی دور کند، از خود راضی می شد. تا اینکه نوبت به مرحله آخر رسید؛
با آغاز جنگ غزه که در آن دستگاههای امنیتی رژیم به شدت سرگرم کرد، ثابت شد که فلسطین در جان فلسطینی هاست؛ هرجا که باشند. اعتراضات گسترده ای که در مناطق اشغال شده در ماه مه 1948 درگرفت بسیاری از ناظران و تحلیلگران و اقتصاددانان و کارشناسان سیاسی در رژیم صهیونیستی را واداشت که بیشتر از گذشته به جنگ بعدی فکر کنند جنگی که یکی از جبهه های آن، مناطق اشغال شده در 1948 خواهد بود.
نمی توان با اطمینان گفت که نهادهای امنیتی و سیاسی رژیم اشغالگر به چه فکر می کنند اما مطمئناً می دانند که نقشه هایشان در امتداد 73 سال تلاش برای تغییر هویت فلسطینی های 48 و تبدیل آنها به عرب "اسرائیل" باز هم شکست خواهد خورد.