العالم _ آمریکا
در یک تعبیر کاملا ساده و البته پر محتوا که پس از رجزخوانی های مکرر ترامپ صورت پذیرفت رییس جمهور ایران اعلام کرد: در خلیج فارس، یا ایران از حق صدور نفت بهره مند باقی می ماند یا هیچ نقل و انتقال نفتی در آن صورت نمی پذیرد. در حالی که این کلام در عرصه سیاست و در مقابل تهدیدات ترامپ و اعلام شادمانی برخی کشورهای حوزه خلیج فارس از تشدید فشارها بر ایران منعقد شد اما تایید بلادرنگ آن از سوی فرمانده سپاه قدس ایران و تصریح ایشان بر عملیاتی بودن آن از یکسو و حمایت همه جانبه مسئولان، مردم و جناح های مختلف سیاسی از جدیت جمهوری اسلامی در التزام به آن پرده برداشت و بلاخره ستایش این موضع رییس جمهور از سوی رهبری نظام ضمانت اجرایی شدن آن در صورت بروز هرگونه تهدید علیه ایران را قطعیت بخشید.
متعاقب این دیالوگ جهانی شده و در حالی که اعلام مواضع ایران رنگ و بویی کاملا جدی گرفت و به ترامپ تاکید شد از بازی کردن بادم شیر (کنایه از نادیده انگاشتن منافع جمهوری اسلامی) پرهیز کند، ترامپ حجم تهدید را به منتهی الیه خود رساند وخطاب به رییس جمهور ایران اعلام کرد: هرگز و هرگز آمریکا را تهدید نکن و گرنه بلایی سرتان خواهد آمد که کمتر کسی در تاریخ متحمل آن شده است. صرف نظر از ادبیات به دور از نزاکت و ادب ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی که البته بی سابقه هم نیست و در موارد متعدد مشابهی در خصوص مردم آفریقا، رییس جمهور سوریهو... تکرار شده است نکته قابل توجه این است که گویی ترامپ درمواجهه با ایران تنها چیزی راکه توقع نداشته است دریافت پیامهایی مشابه پیامهای ازجنس تهدید خودبوده است همچنین از مفاد کلام ترامپ و به ویژه از مواضع اخیر او و مدیرانش چنین بر می آید که آنها در موضعی متوهمانه گویی شدیدا انتظار کشیده و می کشند تا اولین پیام تسلیم ایرانیان را طی ارتباطی تلفنی دریافت داشته و پیروزمندانه بر میز سازش حاضرشان ببینند.
براین اساس شاید یکی از دلایل تندتر شدن لحن ترامپ علیه ایران نزدیک شدن به ششم آگوست و پایان ۹۰ روزه فرصت بازگشت تحریم ها باشد تا روز بازگشت اولین قسمت از تحریم های امریکایی کمتر از ۱۳ روز دیگر باقی مانده و این درحالی است که برخلاف انتظار ترامپ نه تنها ایران از مواضعش کوتاه نیامده بلکه هم بیشتر از پیش بر آنها اصرار می کند و هم از برخی از داشته هایش در مقابل تحریم ها و تهدیدات ترامپ در حال پرده برداشتن است. درعین حال شاید کلافگی این روزهای ترامپ از این جهت هم باشد که آینده راهی که بدون تحقیق در آن پای گذاشته را بیش از آنچه همکاران و مشاورانش به او گزارش کرده بودند تیره و تار میبیند.
واقعیت آن است که رفتار ترامپ با ایران به شکلی ویژه نشان داد این تاجر امریکایی نه تنها از سیاست هیچ نمی داند بلکه تاریخ و جغرافیا هم نمی داند. سیاست نمی داند از آن جهت که اگر می دانست آستانه تحریک پذیریش را کنترل می کرد. سیاست نمی داند چه انکه اگر می دانست به استفاده از رسانه ای همچون توئیتر به عنوان تفریح و سرگرمی نگاه نمی کرد و خود را موضوع مسرت اهل خبر و سیاست و البته رونق این رسانه نمی کرد اگر اولیات سیاست را می دانست همزمان خود و کشورش را درگیر با بحران های مختلف اروپایی آسیایی، روسی خاورمیانه ای، آفریقایی، آمریکایی نمی کرد. سیاست اگر می دانست متوجه بود که هر کلامش به عنوان یک رییس جمهور دارای هزینه است و بازگشت از هر سخنی پیامدها و هزینه هایی به مراتب سنگین تر از سخن گفته شده دارد.
ترامپ تاریخ هم نمیداند. او اگر تاریخ و حداقل تاریخ دو دهه گذشته را می دانست تهدید ایران را قبل از بیان در دهان مزه مزه می کرد. ترامپ نه تنها خود تاریخ نمی داند بلکه گویی مشاوران او نیز به پرزیدنت یادآوری نکرده اند حداقل در دو ماجرای حمله به افغانستان و عراق اسلاف ترامپ نتوانستند پیروزمندانه این کشورها را ترک کنند و بلاخره ترامپ جغرافیا هم نمی داند چه آنکه اگر می دانست متوجه بود که اشاره به تنگه هرمز فقط یک نماد است و ایران تنگه های متعددی برای مقابله باتهدیدات دارد.
تنگه هایی از جنس محور مقامت، توان موشکی، استعدادهای صلح آمیز هسته ای، پایگاه های امریکایی در دسترس در منطقه و همه آن چیزی که در یک نگاه حداقلی موجودیت جگر گوشه ترامپ در خاورمیانه یعنی اسرائیل را با کابوس عدم امنیت مواجه می کند. ترامپ حالا دقیق تر از هر کسی می داند بستن تنگه هرمز از سوی ایرانیان معنایی کاملا نمادین داشته اما در تطبیق دادن ان با واقعیات بیرونی به نظر باید در کنار مطالعه تاریخ جغرافیا و سیاست، مقداری واحد نماد شناسی هم بگذراند.
ابورضا صالح