مسکو-پکن|مدیریت منافع تنظیم روابط دغدغه‌های مشترک

مسکو-پکن|مدیریت منافع تنظیم روابط دغدغه‌های مشترک
چهارشنبه 7 خرداد 1399 - 11:14

آسیای مرکزی منطقه‌ای است که چین در آن فهمیده چگونه می‌تواند نگرانی‌­های روسیه را در مورد افزایش نفوذ منطقه‌­ای خود مدیریت کند.

العالم- آسیا

از زمان فروپاشی اتجاد جماهیر شوروی، مسکو و پکن رابطه خود را از رقبای جنگ سرد به شرکای واقع­‌نگر و دارای یک هدف مشترک برای عقب­‌نشینی سیستم بین ­المللی تحت سیطره غرب تبدیل کرده ­اند.

روابط آن­ها استراتژیک بوده اما با توجه به منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن­ها که به تدریج با یکدیگر مطابقت پیدا می­‌کند، قابل توجه است. این دو کشور با وجود اشتراکات جهان­‌بینی و ژئوپلیتیکی چند قطبی، تمایلات و ­خواسته‌های محکمی دارند که قدرت غربی را در بردارد و در صدد تسریع آنچه که تضعیف ایالات متحده می­‌دانند، هستند.

هدف روسیه و چین با تمایل مشترک به تغییر تمرکز قدرت جهانی از فضای «اروپایی-آتلانتیکی» به «شرق»، نیازمند بازنویسی حداقل برخی از قوانین و قواعد حاکمیت جهانی است و این امر نشانگر آن است که روابط بین آن­ها به تدریج استراتژیک می‌­شود.

با این حال، رابطه چین و روسیه پیچیده، و عدم قطعیت هر دو طرف همچنان یک پدیده رایج در سیاست جهانی است. باوجود تلاش‌های گسترده برای همکاری رهبران این دو کشور، دستیابی به نتایج قابل اجرا غالبا آن­ها را عمدتا در قطب شمال و شرق دور متوقف می­‌سازد. صرفنظر از مشکلاتی که هر دو کشور با آن مواجه هستند، سطح مشارکت در این مراحل سنگ محکی بر توانایی­‌های روسیه و چین در مدیریت اختلافات و همکاری در تحقق دستاوردهای قابل اطمینان شده است.

** روابط دوجانبه روسیه چین

روابط روسیه چین، به عنوان روابط روسی-چینی نیز شناخته می­ شود و به روابط بین ­المللی بین جمهوری چین و فدراسیون روسیه اطلاق می ­گردد. روابط دیپلماتیک بین چین و روسیه پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی و برقراری فدراسیون روسیه در سال 1991، به طرز چشمگیری بهبود یافته است.

محقق امریکایی "جوزف نای" این طور استدلال می­ کند که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عملا اتحاد بین چین و امریکا به پایان رسید و روابط نزدیک بین چین و روسیه آغاز شد.

در سال 1992 دو کشور اعلام کردند به دنبال مشارکت سازنده هستند. در سال 1996، به سمت مشارکت استراتژیک رفتند و در سال 2001 پیمان دوستی و همکاری را امضا کردند. در پایان جنگ سرد، کمتر کسی رابطه تمام عیار بین روسیه و چین را در قرن بیست و یکم پیش ­بینی می­ کرد.

دو کشور دارای تاریخی طولانی، پیچیده و ملموس هستند که به دهه 1800 برمی­‌گردد زمانی که گسترش روسیه به سمت شرق در سراسر سیبری پیش رفت و شرق دور روسیه به چین منتهی شد، بیش از 5/1 میلیون کیلومتر مربع از قلمرو چین به روسیه امپریالیستی اعطا گردید.

هر دو کشور در اثر هراس ناشی از جنگ و شورش در قرن بیستم، پس از تصرف چین توسط حزب کمونیست در سال 1949، با اعزام کمک­های فنی، مالی و مشاورین مسکو به چین، متفق­‌القول شدند و به اتحاد نسبی رسیدند. در آن زمان، مسکو به طور قطعی رهبر جنبش سوسیالیستی جهانی بود و خود را شریک قوی­تری در روابط چین و اتحاد جماهیر شوروی می­‌دانست.

با این حال، دو کشور در دوره "نیکیتا خروشچف" از نظر عقیدتی تقسیم شدند و تا دهه 1960 با وجود اختلاف و درگیری مسلحانه مرزی که 4380 کیلومتر گستره آن بود، به مخالفان جنگ سرد تبدیل شدند. مجموعه درگیری­های مرزی در سال 1969 باعث کشته شدن شماری از سربازان چینی شد.

روابط چندجانبه روسیه چین

براساس روابط چندجانبه، چین و روسیه در دهه 1990 شروع به هماهنگی مواضع خود در سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌­المللی کردند. به عنوان مثال، در سال 1997، به مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یک اعلامیه مشترک درباره جهان چندقطبی و برقراری نظم نوین جهانی ارائه دادند و این پیام اولین نشانه­‌ها از ضدیت مشترک آن­ها با سلطه غرب در نظام بین‌­المللی و تمایل آن­ها برای بازسازی آن به نفع خود بود.

هر دو کشور به دلیل اقتدار و نفوذی که به عنوان اعضای دائم شواری امنیت داشتند، سازمان ملل را به عنوان ستون اصلی نظام بین‌­المللی تقویت کردند. آن­ها به طور مشابه با همدیگر در همایش همکاری­‌های اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (APEC)، اجلاس شرق آسیا، گروه G20 از اقتصادهای برجسته و گروه BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) برای حمایت از منافع خود همکاری کردند.

در سال 2003، هر دو کشور به سازمان ملل علیه جنگ عراق فشار آوردند و مداخله نظامی غرب را در لیبی مورد انتقاد قراردادند (هر چند وتو نکردند).

برعکس، از آن زمان، مسکو و پکن همکاری کرده­‌اند تا مبانی سیستم بین­‌المللی به رهبری ایالات متحده را که در آن سهیم هستند، به چالش بکشند. آن­ها برای محافظت دولت­های مقتدر از انتقادات مربوط به حقوق بشر و تلاش­های بیرونی برای تغییر مسیرهای سیاسی خود همکاری کرده‌­اند.

این دو کشور ترویج دموکراسی غربی را به عنوان نمونه­‌ای از مداخله مخرب، غیرقابل تحمل و غیرسودمند قدرت­های دیگر در امور داخلی کشورهای مستقل عنوان کرده‌­اند. همچنین به دنبال الگوهایی برای تضمین ثبات و حاکمیت داخلی نظام خود هستند. برای مثال، پکن برای محدود کردن فعالیت­های سازمان­های غیردولتی و محدود کردن توانایی آن­ها در پذیرش بودجه خارجی، قوانین مشابه قوانین روسیه را تصویب کرده است.

به همین صورت مسکو نیز در تلاش است تا به جنبه‌­هایی از فایروال قوی چین بپیوندد تا به کنترل بیشتری بر جریان­های اطلاعات در اینترنت روسی زبان دست یابد. به نظر می­‌رسد قوانین جدید مسکو درباره ممنوعیت شبکه­‌های مجازی خصوصی (VPNs)، الگوی چین را در انسداد VPN و دیگر سرویس­های پراکسی اینترنت که به کاربران امکان دسترسی به وب­سایت­‌هایی که توسط دولت محدود شده‌­اند، می­‌دهند، دنبال می‌­کند.

به همین ترتیب، روسیه و چین در سیستم­های بین­ المللی متعددی همکاری کرده ­اند تا قدرت و نظارت دولت­ها را بر اینترنت افزایش دهند، دسترسی و جریان آزاد اطلاعات را به چالش بکشند و در صدد کاهش قدرت غرب بر تصمیمات مرتبط با حاکمیت جهانی هستند.

لذا این تحولات در روابط بین­‌المللی، اقتصادی و سیاسی چین و روسیه موجب شده است مسکو و پکن مشارکت استراتژیک خود را ترویج دهند، ادعاهایی که از زمان محوریت «پوتین» در آسیا در سال 2013 و انفصال روسیه از غرب پس از بحران اوکراین در سال بعد از آن، تقویت شده است. هر دو کشور دیگری را به عنوان یک موازنه مفید در برابر نفوذ ایالات متحده می‌­دانند.

علاوه براین، روسیه با توجه به محدودیت منابع و سرمایه خود به دلیل تحریم، چین را به عنوان تأمین‌کننده بودجه برای حمایت از اقتصاد خود به حساب می‌­آورد. در عین حال، چین از تلاش­های مسکو برای جلوگیری از قدرت نظامی و اقتصادی غرب در سطح بین‌­المللی و رهبری روسیه در مخالفت با سیاست­های غربی در خارج بهره می­‌برد ضمن این که حداقل تقصیر معطوف به او می­‌شود و این به نفع چین است.

با این حال وقتی روسیه و چین در مورد آسیای مرکزی، شرق دور روسیه و قطب شمال گردهم آمده‌اند، منافع آن­ها و واقعیت­ها در این زمینه، توانایی آن­ها را در مدیریت اختلافات و حفظ همسویی استراتژیک آن­ها مورد آزمایش قرار داده است.

رقابت بر سر آسیای مرکزی

آسیای مرکزی شاهد تغییر و تحولات اساسی در قدرت با تضعیف روسیه و ظهور چین به عنوان یکی از تأثیرگذارترین بازیگران در این منطقه است. ظهور چین در آسیای مرکزی به دلیل دید گسترده آن در مورد پیوند منطقه­‌ای، تمایل به منابع انرژی و ذخایر بسیار آسیای مرکزی است که ازطریق سرمایه‌­گذاری­های تجاری، وام­ها، «بانک سرمایه­‌گذاری در زیرساخت­های آسیا» و چندین نهاد دیگر در آسیای مرکزی دیده می‌­شود.

برخلاف غرب، چین خواستار اصلاحات سیاسی از دولت­های آسیای مرکزی نیست؛ و برخلاف روسیه، پکن از فشارهای سیاسی برای نگه داشتن منطقه در مسیر کلی خود، استفاده نمی­‌کند. فقدان یک برنامه سیاسی آشکار به غیر از ثبات منطقه‌­ای که پکن معتقد است از طریق توسعه اقتصادی تضمین می‌­شود، چین را برای دولت­های محلی به طور خاص جذاب می­‌سازد.

اگر چه حضور چین در سراسر اوراسیا پس از اتحاد جماهیر شوروی در حال افزایش است، افزایش نفوذ و تأثیر ژئواکونومیکی و ژئوپولیتیکی آن در آسیای مرکزی برجسته است، آسیای مرکزی منطقه‌ای است که چین در آن فهمیده چگونه نگرانی‌­های روسیه را در مورد افزایش نفوذ منطقه‌­ای خود مدیریت کند.

با پیش‌­بینی BRI در مورد افزایش نفوذ چین در سرتاسر اوراسیا از جمله در روسیه، حفظ پویایی مثبت با مسکو در آسیای مرکزی یکی از مهم­‌ترین آزمون­های دیپلماسی اقتصادی و سیاسی چین خواهد بود. تاکنون پکن در این آزمون تاحدی موفق و توانا ظاهر شده است.

چین در مدیریت روسیه هوشمند و زیرکانه عمل کرده است زیرا پکن با آسیای مرکزی عمدتا درباره مسائل اقتصادی مشارکت و تعامل دارد؛ این کشور هیچ تنش آشکاری در امور نظامی یا سیاسی وارد نکرده است.

در حالی که قدرت نرم پکن در آسیای مرکزی روبه رشد است، همچنان نمی­‌تواند با حضور رسانه­‌های روسی در منطقه یا این واقعیت که دانشگاه­های روسی به ویژه دانشگاه‌های منطقه سیبری، همچنان گسترده‌­تر از دانشگاه­های چینی هستند، رقابت کند هرچند تعداد دانشجویان در حال تحصیل در دانشگاه­های چینی اغلب با درآمدهای سنگین از دولت چین در حال افزایش است.

از سال 2005 تا سال 2015، شمار محصلین قزاقستانی در چین از 781 نفر به 13198 نفر افزایش یافته است، این در حالی است که دولت چین اکنون 23 بورسیه علمی را به شهروندان قرقیزستانی که مایل به تحصیل در مؤسسات آموزش عالی چین هستند، اعطا می­‌کند.

دیدگاه‌های مشترک منافع مشترک

روسیه و چین به طور فزاینده در صحنه جهانی به عنوان شرکای نزدیک ظاهر می‌­شوند و انگیزه همکاری با یکدیگر را برای عقب­‌نشینی و سرکوب ایالات متحده و تغییر سیستم بین‌­المللی تحت سلطه غرب که از نظر آن­ها بی فایده است، دارند.

این دو کشور از تلاش­های غرب برای تقویت و ترویج حقوق بشر و حاکمیت خوب ابراز نارضایتی کرده‌اند و فشار و تلاش­های غرب در ایجاد سیستم‌­های سیاسی یا اقتصادی آزادتر را بخشی از تلاش‌های جامع و متناظر امریکا در جهت تغییر حکومت براساس منافع ژئوپولیتیکی می­‌بینند.

این دیدگاه­‌های مشترک باعث تقویت روابط دوجانبه این دو کشور شده است، تلاش­هایی که از زمان شروع درگیری اوکراین در سال 2014 افزایش یافته است. بیشترین خطر برای منافع غربی­‌ها ناشی از افزایش مشارکت استراتژیک بین روسیه و چین است و از هیچ کشور دیگری در منطقه بیشتر نمی‌باشد.

علاوه براین، در این راستا، واشنگتن باید از همکاری­های اقتصادی حمایت کند. از سوی دیگر، میزان ضدامریکایی و ضدغربی شدن اتحاد بین روسیه و چین در آینده به این بستگی دارد که این دو قدرت تا چه اندازه عمیقا احساس ­کنند که ایالات متحده منافع آن­ها را به خطر می­‌اندازد و همچنین تا چه حد برای برقراری روابط دوستانه با هر دو کشور ارزش قائل باشند.

فارس

دسته بندی ها :
کلید واژه ها :

پربیننده ترین خبرها