العالم – فلسطین
بنابر این گزارش، دانیا حناتشه و عمر العطشان، دو جوان فلسطینی که در زندان های رژیم صهیونیستی اسیر بودند و در تبادل اخیر بین مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی آزاد شدند، در گفت و گو با برنامه ضیف و حوار شبکه خبری العالم روایت رنج خود در زندانهای اسرائیلی را بازگو کردند.
دانیا دختر جوان فلسطینی در سال آخر تحصیل در دانشگاه بیرزیت بود که نیروهای صهیونیست برای دستگیری او به خانه آنها آمدند و در حضور خانواده و همسایگانش او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کردند.
دانیا گفت: زمانی که به من اطلاع دادند که برای مدت 6 ماه در حبس اداری خواهم بود، به مدت آن اهمیت ندادم فقط نوع آن برایم مهم بود زیرا رژیم صهیونیستی حبس اداری را بدون هیچگونه محاکمه و تفهیم اتهامی به صورت خودسرانه اعمال می کند و می تواند شش ماه، دو سال و بیشتر تمدید کند.
دختر آزاده فلسطینی افزود: وضعیت زندان دامون غم انگیز بود، بندها فقط جای 50 نفر را داشت اما در یک بند 85 اسیر زن نگهداری می شدند، سلول ها نیز سه نفره بود اما هشت نفر در آن نگهداری می شدند. وقتی وارد زندان شدیم، نه تشک بود و نه پتو، حتی لباس هایی که خانواده ها برای زنان زندانی می فرستادند، لوازم آشپزخانه، آب و همه چیز توقیف شده بود.
دانیا درباره لحظه آزادی خود گفت: احساسات ما بین غم و شادی بود، زیرا می دانستیم که این تبادل بدون فداکاری و خون مردم غزه، کرانه باختری و مقاومت انجام نمی شد، اما شاد بودیم زیرا در زمانی آزاد شدیم که نمی دانستیم کی از زندان آزاد می شویم. وقتی آمدند ما را ببرند تا آزادمان کنند، عصبانیت در چهره و رفتارشان آشکار بود و نمی خواستند ما برویم، این یک پیروزی بر آنها بود و ما احساس کردیم که در پشت ما مقاومت وجود دارد که نمی پذیرد در زندان فراموش شویم و این حس بسیار زیبایی است.
عمر العطشان یکی دیگر از جوانان فلسطینی است که در سن 17 سالگی توسط نیروهای اشغالگر دستگیر و به 3 سال حبس محکوم شده بود که دو سال آن را سپری کرد و در جریان تبادل اخیر اسرا آزاد شد.
العطشان گفت: تا 7 اکتبر (آغاز عملیات طوفان الاقصی) در زندان تلویزیون داشتیم و دیدیم که چگونه وارد نوار غزه شدند، اما بعد از 10 دقیقه تلویزیون ها را قطع کردند و پس از مدتی حتی وسایل برقی و لباس های اضافی ما را نیز بردند. حتی وسایل آشپزخانه و قاشق و بشقاب را برداشتند، اسرا را بی دلیل کتک می زدند و استخوان اسیران را می شکستند، حتی پرستار زندان به ما گفت پیش من نیایید فقط وقتی که یکی از شما مرد صدایم بزنید.