8 ساعت پیاده روی؛ سفر جانفرسای 3 کودک یتیم و گرسنه غزه+ویدیو

8 ساعت پیاده روی؛ سفر جانفرسای 3 کودک یتیم و گرسنه غزه+ویدیو
شنبه 12 اسفند 1402 - 16:45

"پیاده از شمال غزه آمده ایم. راه دور و بسیار خسته کننده بود. گرسنگی، توانمان را گرفته. بیشتر از این، تاب تحمل نداریم. بنابراین مجبور شدیم به جنوب بیاییم". این چند جمله، ماجرای خاد شحاده، کودک فلسطینی است که داستان مبارزه خود و برادرش برای ادامه زندگی را در سایه گرسنگی شدید در استان های شمالی غزه روایت می کند.

العالم - فلسطین اشغالی

به گزارش رساله نت، شحاده، کودک 10 ساله و دیگر کودکان شمال غزه تجربیات هولناکی از بمباران و ویرانی گرفته تا گرسنگی و تشنگی و در نهایت مهاجرت را در سایه جنگ و محاصره شدید رژیم صهیونیستی از سر گذرانده اند.

شحاده لحظه های وحشتناکی را از زندگی خود و دو برادر 8 و 9 ساله اش و روایت پیاده روی 8 ساعته از شمال به جنوب برای نجات جان خود از جنگ و گرسنگی تشریح کرده است.
پیاده رویاین سه کودک که رنج و خستگی شدید از چهره هایشان پیداست، مادر و برادر خود را در حملات رژیم صهیونیستی به شمال غزه از دست داده اند. پدرشان هم مدتها پیش فوت کرده است؛ لذا چاره ای جز مهاجرت به جنوب به امید یافتن لقمه نانی نداشتند.

حدود 500 هزار فلسطینی به خصوص کودکان، در شمال غزه زیر سایه حملات رژیم صهیونیستی، با خطر گرسنگی و تشنگی دست و پنجه نرم می کنند. کمبود شدید مواد غذایی مثل آرد، برنج، شکر و سبزیجات مزید بر علت شده است و آنها را مجبور به استفاده غذای دام برای بقا کرده است.

خالد با پیکر رنجور و تکیده اش در مقابل چادری در دیر البلح ایستاده و از رنج بی اندازه خود می گوید و این که محبور شدند خانه شان را در غزه رها کنند و از بیم بمباران مداوم آنجا را ترک کنند.

او با صدایی آرام می گوید: مادرم جلوی چشمانم به شهادت رسید. من نتوانستم برادر کوچک ترم را بغل کنم. او هم به شهادت رسید. ما همراه با مردم از غزه فرار کردیم. و الان اینجاییم.

او در توصیف لحظه های عبور از پست ایست و بازرسی رژیم صهیونیستی بین غزه و جنوب می گوید: تانک های اسرائیلی دورمان را گرفته بودند و به صورتمان نور می انداختند.

این کودک در ادامه می گوید: ارتش به مدت دو ساعت ما را زیر نور خورشید نگه داشت. ما روی زمین نشسته بودیم. در آن لحظه احساس می کردم که یه ذره رحم و مروت در این دنیا وجود ندارد... آنها از ما عکس و فیلم گرفتند. بعد زنان و کودکان را عبور دادند و مردان را برای بازجویی نگه داشتند. تقریبا دو ساعت منتظر ماندیم تا بالاخره آنها هم آزاد شدند.

این سه کودک خود را به منطقه مرکزی رساندند. در آنجا یکی از خویشاوندانشان منتظرشان بود؛ آنها را به اردوگاه آوارگان در دیر البلح بود. اما خاطرات غزه و صحنه های ویرانی و مرگ همچنان بر ذهن و خاطرشان سایه افکنده است.

پربیننده ترین خبرها