العالم _ لبنان
برخی کارشناسان اقتصادی در لبنان فرآیند بازسازی سوریه را فرصتی استثنایی برای نجات اقتصاد لبنان از مشکلات فعلی خود می دانند و تاکید می کنند که زمینه اقتصادی برای این همکاری به شکلی گسترده وجود دارد چون اقتصاد دو کشور مکمل یکدیگر است. بر اساس این نظر نقطه قوت لبنان توانمندی موسسه های بانکی و بیمه ای است که سوریه از این ناحیه دچار ضعف است و نیاز به درمان دارد و این در حالی است که در مرحله کنونی که می بایستی از همکاری شرکت های خارجی برای بازسازی استفاده کند به شدت نیازمند این موسسه هاست. سوریه هم در مقابل مشخصا در زمینه کشاورزی وضعیتی قوی دارد که نقطه ضعف لبنان به شمار می آید و این کشور بدان محتاج است، لذا اقتصاد سوریه و لبنان مکمل یکدیگرند و افزون بر آن برای لبنان مفید است که در بازسازی سوریه نقشی محوری داشته باشد تا بتواند با بهره گیری از این ظرفیت عظیم، مشکلات اقتصادی خود را حل کند.
همچنین با جدی تر شدن بحث بازسازی سوریه طرف های لبنانی با ثبت صدها شرکت در عراق، لبنان، روسیه، چین و اروپا وارد عرصه بازسازی سوریه شده و ثبت نام کرده اند به این امید که از فرایند آن سهمی ببرند. در اینجا آنچه جلب توجه می کند تلاش طیف های لبنانی معاند با سوریه است که از این فرصت طلبی غافل نمانده اند و در عین حال که از نظر سیاسی مخالف تماس با دمشق هستند، با جهات سیاسی متخاصم خود، شرکت های بزرگ درست کرده اند تا با نقاب وارد سوریه شوند. اما بعید به نظر می رسد که این گروه ها بتوانند فارغ از مواضع سیاسی کنونی و گذشته، به ویژه پیشینه مواضعشان در ارتباط با جنگ علیه سوریه از بازسازی این کشور بهره مند شود، چون دولت سوریه به لحاظ سابقه حضور در لبنان و شناختش از این کشور به راحتی می تواند هویت این طرف ها، افراد و شرکت های نقاب دار را کشف کند و حتی از هم اکنون و پیشاپیش بر بیهودگی تلاش این گروه ها تاکید کرده است. در این باره سفیر سوریه در لبنان می گوید: " از نظر دمشق در لبنان یک صدا حاکم نیست، اختلاف بین طرف های سیاسی قوی است. برخی گروه های لبنانی شریک جنگ و تجاوز علیه سوریه بودند و برخی گروه های دیگر شریک و یار مردم ما در مقابله با تروریسم. حالا یک عده نقاب زده اند و می خواهند وارد بازار ما بشوند ، ولی ما دوستان و دشمنان خود را می شناسیم."
از این رو لبنان اگر بخواهد در بازسازی سوریه نقش داشته باشد بایستی روابط سیاسی خود را با دمشق تقویت کند، زیرا با استمرار سیاست موجود مشارکت جدی اش در بازسازی سوریه یک توهم به نظر می رسد. از سال ها پیش در لبنان سه جریان سیاسی در پی تسهیل رابطه قوی با دمشق بوده اند، و در مقابل سه جریان سیاسی دیگر در این راه کارشکنی کرده اند و به رغم اینکه هم اکنون نیز که سوریه به پیروزی قاطع در جنگ با تروریسم نزدیک شده است، این دو دستگی ادامه دارد و عنوان روز این اختلاف فعلا بحث بازگشت آوارگان سوری است. دو طرف این اختلاف همان دو جریان معروف به 8 مارس و 14 مارس هستند که پس از ترور رفیق حریری در سال 2005 طی دو میتینگ در بیروت شکل گرفتند و اختلافشان از ابتدا بر سر موضع سیاسی نسبت به سوریه و جریان مقاومت بوده است.
جریان 14 مارس که اضلاع اصلی اش گروه المستقبل وابسته به سعد حریری و حزب پیشروی سوسیالیست وابسته به ولید جنبلاط، و حزب نیروهای لبنانی (فالانژیستهای سابق)، وابسته به جعجع است، در جنگ علیه سوریه مستقیم و غیر مستقیم نقش داشت و به سقوط نظام سوریه و بشار اسد دل خوش کرده بود. این جریان عملا خود را بازنده پایان جنگ سوریه احساس می کند اما با این وجود تحت تاثیر رابطه شان با امریکا و عربستان مانع از مذاکره رسمی دولت لبنان با دولت سوریه در مورد بازگشت آوارگان سوری می شوند. هر چند آنها می کوشند به این موضع خود چهره ای انسانی بدهند و بگویند که تنها نگران سلامت و امنیت آوارگان سوری هستند و منتظرند تا تضمین های بین المللی بگیرند، اما تجربه گذشته و برخورد امروز آنها نشان می دهد که واقعیت چیز دیگری است. این جریان طی سال های گذشته از بابت موضوع آوارگان تنها کوشیده است سوء استفاده سیاسی و مالی بکند و کمک های بین المللی بنام آوارگان را صرف تامین امنیت و سلامت آنها نکرده است. صحنه هایی که اخیرا در تلویزیون ها از بازگشت گروه های آوارگان سوری در لبنان به کشورشان نشان داده می شود به اندازه کافی گویای چگونگی برخورد دولت حریری با این موضوع است به طوری که هیچ مساعدتی برای بازگشت مشرفانه آنها نمی کند.
برخلاف جریان 14 مارس ، جریان موسوم به 8 مارس در موضعی به مراتب قویتر از گذشته می کوشد با عادی کردن و تقویت روابط رسمی با سوریه به سود دو کشور عمل کند. اضلاع اصلی سه گانه این جریان حزب الله و جنبش امل، جریان میهنی آزاد به رهبری عون و حزب سوری ملی اجتماعی است. جبران باسیل، از جریان میهنی آزاد، گفته است: "همه راه های سیاسی، مردمی، اقتصادی، میان لبنان و سوریه باز می شود. با تشکیل دولت جدید، انتقال کیفی در الگوی تعامل میان لبنان و سوریه متناسب با ویژگی های دو کشور و حجم روابط شاهد خواهیم بود."
این جریان خواستار مذاکره با دولت سوریه از جمله در زمینه های بازگشت آوارگان، هماهنگی ارتش های دو کشور در امر مبارزه با تروریسم، موضوع ربوده شدگان، و مسایل اقتصادی مشترک و ترانزیت است. طبیعی است که این جریان که در انتخابات اخیر مجلس پیروزی چشمگیری کسب کرد منتظر تشکیل کابینه جدید و تلاش جدی برای حل و فصل این مشکلات باشد، ولی تاخیر متعمدانه تشکل دولت جدید از طرف جریانهای عمدتا وابسته به 14 مارس، به بهانه معضل سهم خواهی وزارتی، موجب معطل ماندن کشور شده است. البته به نظر می رسد که در نتیجه استمرار پیروزی های پی در پی ارتش سوریه و متحدانش، و تغییر در مواضع غرب بویژه امریکا در خصوص سوریه، و تحت فشار شدید افکار عمومی و انزوای روز افزون در داخل، این جریان ناگذیر از تغییر در سیاست ها و پاسخ دادن به مطالبات است.
محمود موسوی