نامه سرگشاده شیخ ماهر حمود به پاتریک الراعی

نامه سرگشاده شیخ ماهر حمود به پاتریک الراعی
سه شنبه 12 اسفند 1399 - 21:06

روزنامه لبنانی الاخبار امروز سه شنبه نامه سرگشاده شیخ ماهر حمود به پاتریک الراعی را منتشر کرد.

العالم - لبنان

پاتریک راعی طی نامه هایی در لبنان توجهات را به خود جلب کرده است. ترجیع بند کلام و مواضع او که این روزها در لبنان سرو صدای زیادی به پاکرده تلاش برای بین المللی کردن مسایل داخلی لبنان، اصرار بر خلع سلاح حزب الله و البته جبهه گرفتن شدید علیه رییس جمهور است.

تاملی در نامه سرگشاده پیش رو که یکی از برجستگان مذهبی لبنان نوشته است نیاز به هر توضیحی را مرتفع می کند.

روزنامه الاخبار لبنان با چاپ این نامه نوشت:

جناب اسقف با سلام ما به تازگی با شما آشنا نشده ایم زیرا هنگامی که اسقف اعظم جبیل بودید احوالات شما را پیگیری می کردیم .

آشنایی مستقیم پاییز 1992 صورت گرفت، زمانی که دبیرکل انجمن کلیسایی کاتولیک سینودوس لبنان بودید، زمانی که یکی از جلسات آن در صومعه سیدة الجبل مشرف به زیباترین مناطق لبنان برگزار شد. من آنجا سخنرانی داشتم. پدر ژان پل به من گفت: من مشتاقانه منتظر سخنرانی شما هستم... من درمورد بندی که قرار بود بخشی از سخنرانی پاپ بزرگ درمورد لبنان باشد، نظری داشتم. این بند پیشنهاد می کرد که امیر فخر الدین دوم بخاطر بنا نهادن هسته لبنان مستقل و مدرن ، به نماد لبنان تبدیل شود. سخن من واضح بود. برخی از حاضران نیز با من هم نظر بودند: نمی توان فخر الدین را بنیانگذار لبنان امروزی دانست، چرا که برای برپایی امارت خود در لبنان با یک نیروی بیگانه یعنی امیر توسکانا همکاری کرد. علاوه بر آن، ما انگیزه واقعی او را از برپایی این امارت نمی دانیم و نمی دانیم که آیا برای برپایی یک نظام عادلانه دست به این اقدام زده یا صرفا در تلاش برای دستیابی به ریاست ورهبری بوده است.

روشن است که مفهوم دولت مدرن مستقل در آن زمان هنوز وجود نداشت و دولت ها برپایه قدرت و توسعه طلبی بنا می شدند. نشانه های ارتباط فخرالدین با بیگانگان در صیدا برای ما مشخص بود . به عنوان مثال بخش زیادی از موقوفات آل حمود را به بیگانگان بخشید و خان البحر را به کاروانسرای خان الافرنج تبدیل کرد و قصر آل حمود را نیز به قصر آل دبانه تغییر داد. طبیعتا نمی توانیم در اشتیاق او به محاصره صیدا و بخشیدن موقوفاتش به بیگانگان جنبه مثبتی پیدا کنیم. البته اقدامات مثبت منسوب به وی مانند کاشتن صنوبر در جنوب و شرق بیروت به منظور محافظت این مناطق از طوفان های شنی، و بسیاری از دستاوردهای عمرانی دیگر را انکار نمی کنیم.

تا جایی که به یاد دارم، نظرات ما در آن جلسه مورد توجه قرار گرفت و فخر الدین به عنوان نماد لبنان معرفی نشد و به تبع آن، بند مذکور نیز در سخنرانی پاپ ژان پل دوم قرائت نشد. ایشان کسی است که همه این جمله معروفش را به یاد دارند:" لبنان فقط یک وطن نیست، یک رسالت است". بدون شک شما به عنوان دبیرکل وقت انجمن سینودوس نقش برجسته ای در تنظیم این سخنرانی تاریخی ، با وجود تغییری که در آن صورت گرفت، داشتید.

سپس ابتدای سال 1994 در مراسم دیگری در صیدا در مرکز شهید معروف سعد با موضوع چرا دولت واتیکان با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کرد، همدیگر را دیدیم توجیه این اقدام نیز این بود که صاحبان مساله فلسطین با اسرائیل رابطه برقرار کردند پس چرا واتیکان با انان رابطه دیپلماتیک برقرار نکند در حالی که حدود 45 سال از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی خودداری کرده است.

پاسخ ما نیز این بود که خواهان همکاری دولت واتیکان به عنوان نماینده مردم و نه دولتها هستیم همان زمان با درخواست استالین زمانی که از واتیکان خواست نماینده اش در کنفرانس یالطا باشد ، با این سخن که مگر پاپ چند تانک دارد تا در جلسه ما شرکت کند؟ مخالفت کرده و گفتم قدرت معنوی واتیکان با سلاح و ارتش قابل قیاس نیست. مردم فلسطین با توافق اسلو مخالفت بودند و این توافق فقط تسلیم در برابر توطئه های بین المللی وکشورهای عربی علیه مساله فلسطین بود چه برسد به خطاهایی که به نام مقاومت فلسطین انجام شد و امروز بعد از حدود 30 سال برای همه مشخص شد که حق با ما بوده است.

منظور از این دو مورد اصلی روابط جنابعالی پیش از ارتقا درمناصب بطریک و سپس کاردینال مساله ای مهم بود که بر برقراری رابطه با بیگانگان در لبنان و فلسطین تمرکز دارد و موضع فرضی کلیسا دراین مساله بود.

پس از آن شوکه شدم زیرا مسئولیت دفاع ازشما در سفر به سرزمین های اشغالی در سال 2014 را بر عهده داشتم و در پاسخ به افرادی که دلیل آن را از من می پرسیدند می گفتم: این دیدار برای عادی سازی روابط نیست، دیداری تفقد آمیز بوده و فراتر از مرزهای سیاسی است و سخنانم در رسانه ها نیز منتشر شد.

اما دیدارت با مزدوان و دفاع جانانه از آنان بدون هیچ توجیه قانونی و اخلاقی ما را غافلگیر کرد.

همان زمان به ما گفتند پس از بازگشت، انزوا پیش گرفته ای و به تماس ها پاسخ نداده و پذیرای میهمانان نیز نیستی و اینگونه برداشت شد که بیانگر پشیمانی به این اقدام یا آن سخنی است که مناسب جایگاه متمایز تو نبوده است و فراموش نمی کنم پیش از ورود به موضوع اصلی در رسانه ها گفته شد انتخاب تو به عنوان بطریک با تصمیم واتیکان بوده نه با انتخابات زیرا تو نماینده اعتدال گرایان بوده و به دور از جانبداری سیاسی هستی که واتیکان آن را نمی پذیرد.

همه این مطالب، مقدمه ای برای ورود به موضوع اصلی است

نخست : بی طرفی یعنی چه ؟

منظورت از بی طرفی،پیش از افزایش بحران دولت کنونی چه بود؟ در لبنان به چه معناست ؟ بی طرفی زمانی معنا دارد که در درگیری با اشغالگران اسرائیلی باشد بدون اینکه از منظر دینی ،قانونی یا هر دیدگاه دیگری انسانی یا بنا به مصلحت بدان بپردازیم .

آیا چنین چیزی امکان دارد؟ اگر ما بی طرفی را برای خودمان بپذیریم آیا اسرائیل نیز بدان رضایت خواهد داد؟ آیا از طمع ورزی خود به آب و خاک و گاز و نفت ما دست برخواهد داشت ؟ آیا رضایت خواهد داد با کسانی که طعم شکست را به وی چشانده و تلفات سنگینی وارد کرده اند همزیستی کند ؟ آیا به ترورهای انتقام جویانه خود پایان خواهد داد؟

در همین راستا ،من مطمئنم به عنوان نمونه اسرائیل (جرج حاوی) را برای انتقام جویی کشت زیرا وی در مقاومت شرکت داشت و جبهه مقاومت لبنان (جمول) را تشکیل داد. اسرائیل علیرغم اینکه وی به گروه 14 مارس پیوست نزدیکترین گروه به خود،از وی انتقام گرفت .

از سفرت به اراضی اشغالی در سال 2014 دفاع کردم و اما دیدارت با مزدوران و دفاع جانانه ات از آنان ما را غافلگیر کرد.

بر فرض که بی طرفی ادعایی تو را بپذیریم آیا اسرائیل با مزدوران پنهان و پیدای خود از توطئه چینی علیه دولت لبنان که نژادپرستی اغراق آمیزش را فاش کرده، دست خواهد کشید؟ پیشترثابت شده و ثابت خواهد شد که دست پنهان اسرائیل درهمه درگیریهای طائفی و مذهبی در کار بوده است .

در مرزهای سوئیس اسرائیل نیست و در مرزهای کشورهای اسکاندیناوی نیز دشمنی نیست با این وجود بی طرفی این کشورها متکی به اقتصادی قدرتمند، منابعی غنی ، طبیعتی آرام و شمار ساکنانی بسیار کمتر در آن مساحت های گسترده هستند که ما هیچ یک از آنها را نداریم .

بنابراین نخست مفهوم بی طرفی را توضیح دهید درغیر این صورت تنها معنای این کلمه تسلیم شدن در برابر رژیم صهیونیستی است یعنی تسلیم شدن مسیح در برابر سربازان سزار و خلاصه اینکه همه ما به یهودای اسخریوطی تبدیل شویم حتی بدون اینکه 30 نقره رشوه بگیریم .

ایا منظور این است ؟

می توان به این معنا بی طرفی در برابر گسترش نفوذ تکفیری ها را افزود که نزدیک بود مانند سوریه دستاوردهای گسترده ای درلبنان نیز برای خود رقم بزنند .

از روی تجربه می گویم جنابعالی را به بی طرفی و اجرای توافق الطائف دعوت کردم در حالی که تو آشکارا خواستار امضای مصوبه دادگستری شدی، زیرا توازن فرقه ای به نفع مسیحیان بود؛ وخواستار امضای احکام از جمله احکام افراد راه یافته به شورای خدمات مدنی ودیگران نبودی، چون تعادل فرقه ای به نفعت نبود و با بی طرفی و توافق الطائف و حتی ساده ترین مفاهیم عدالت در تضاد بود چه رسد به اینکه بنای دولت را سست می کند. درباره دفاع از ریاض سلامه چه می گویی ، زیرا این مورد هم در همان راستا بود .

دوم : آزادسازی

تو 27 فوریه با کسوت پاتریکی در سخنانت به مردم گفتی که پس از آزادی سرزمینمان باید دولت را آزاد کنیم.

منظورت از آزادسازی چه بود شاید منظورت خروج نیروهای سوریه در آوریل 2005 بود چرا با افتخار و عزت نگفتی مقاومت لبنان با دادن شهدا و جانفشانی های زیاد، لبنان را آزاد کرد از تو نخواسته بودند آنها را به نامشان مقاومت اسلامی یا مقاومت حزب الله خطاب کنی کافی بود بگویی مقاومت لبنان یا اهل جنوب یا هر کلمه دیگری اگر این مساله تو را به تنگنا می انداخت. اسقف اعظم آشکارا فریاد بزن آزادسازی لبنان از چنگ دشمنان اسرائیلی پیروزی همه لبنانی ها بود و اگر تمایل نداشتی دستکم این آزادسازی؛ پیروزی رمیش ، دبل ، عین ابل و القلیعه بود و اشکال نداشت ابل السقی، مرجعیون، حاصبیا را می گفتی اگر چه دارای مذاهب متفاوتی هستند آیا منظورت آن روستاهای مارونی و دیگر روستاها نبود ؟

در اینجا باید کمی درنگ کنیم، طبیعی است از مقاومت و حزب الله انتقاد شود تا درخواست تحویل سلاح مقاومت به ارتش لبنان مطرح شود و این مساله صرف نظر از جزئیات، طبیعی است اما چرا منتقدان دچار لکنت شده اند؟ چرا واقعیت ها را جدا از یکدیگر می کنند ؟ چرا ابتدا به اهمیت اقدامات آنان اعتراف نمی کنند تا بعد از آن انتقاد کنند چرا مثلا نمی گویند این مقاومت قهرمان لبنان را آزاد کرد و ابعاد سیاسی و معنوی زیادی بدان داد به گونه ای مانند کشور بزرگی شده که یکی ازقوی ترین ارتش های جهان را به زانو در اورده و در عین حال نیز تنها درخواستش این است که علیه اش توطئه نکنند و از پشت خنجر نزنند و بخشی از سیاست داخلی باشد زیرا دارای عقیده و مواضع مشخصی است .

پیش از انتقاد از مقاومت باید کلمه واحدی باشد که لبنانی ها را با یکدیگرمتحد کند و ان این است این مقاومت ماست این آزادسازی برای همه ماست .

جناب پاتریک مقاومت هرجا را که آزاد کرد ، قدرت را در الجزایر ، تونس ، فرانسه و همه جا به دست گرفت .

اما حزب الله خواهان حکومت نبود حتی پست های اصلی را برای شیعیان نخواست و به جنابعالی تاکید می کنم مقاومت در آینده نیز دنبال آن نیست همانگونه که جناب نصرالله صفیر گفته بود فقط خواهان کمی قدرشناسی است آیا این زیاد است ؟

سوم : کنفرانس بین المللی

هر گروه بین المللی که در صدد برگزاری هر نوع کنفراسی برای لبنان است فقط درفکر منافع دشمنان صهیونیستی است. لبنان برای امریکا، فرانسه و دیگران چیز متمایزی نیست بلکه حتی برای برخی عربها فقط امنیت اسرائیل اهمیت دارد. لبنان النبع، صنین، کتف الوادی، العنزات، وادی لامارتین و وادی قنوبین برای آنان مفهومی ندارد . امروز برای آنان وادی الحجیر و وادی السلوقی از سایر مناطق لبنان مهم تر است .معادلات تغییر یافته ومقوله ارتش شکست ناپذیر فراموش شده واما ما می گوییم بینی متجاوز به خاک مالیده شده اینجا استکبار صهیونیستی سقوط کرده و طالوت بر جالوت پیروز شده است.

آیا داعش و النصره نماینده اسلام هستند یا دفاع حزب الله از راس بعلبک، القاع ، صیدنایا، معلولا و دیگر مناطق موضع اسلامی درست است ؟

لبنان امروز برای آنان مقاومت است آیا تمایل داری سرشان را به امریکا، فرانسه یا حتی عربهای خائن بدهی ؟

چهارم: مسیحیان شرق

باید اعتراف کنیم و همه اعتراف دارند مسیحیان شرق ستمهای زیادی کشیدند و در مورد واقعیت ظلمی که به مسیحیان طی قرن های گذشته رفته جایی برای بحث نیست آيا ضرورى نيست اعتراف كنيد كه ظلم كردن استثنايى از قاعده بود؟

اما سوالاتی نیز مطرح است :

  • آیا موضع امام اوزاعی اصل بود یا تصمیم والی عباسی که فتوای امام اوزاعی را انجام داد ؟
  • آیا موضع عبدالقادر الجزائری نسبت به کشتار سال 1860 دیدگاه اسلام بود یا جنجالی که همه برانگیختند؟

ج - آیا ظلم به مسیحیان از این رو که آنان مسیحی بودند شکل گرفت یا دلائل سیاسی مختلفی نیز داشت ؟

د- آیا فقط در دوره حکومت ممالیک و عثمانی ها بر مسیحیان ظلم شد یا مسلمان نیز مورد چنین ظلمی قرار گرفتند ؟

سوالات زیاد دیگری نیز است اما باید بگوییم نگرانی های مسیحیان باید فهمیده و خوانده و ارزیابی شود نه اینکه بزرگ نمایی شود. حقایق می گوید خانواده های مسیحی و کلیساها و انجام مراسم مسیحیان ، همه بخشی جدا ناپذیر از شهرهای مهم و جوامع اسلامی صیدا ، بیروت ، طرابلس و ... است و هرگونه عدالت برای مسیحیان لبنان نباید با ظلم به دیگران همراه باشد در غیر این صورت همان گذشته جنگ لبنان تکرار می شود.

در همین خصوص باید بگوییم موضع آشکارواتیکان در اولویت قرار دادن حسن رابطه با مسلمانان است و به یاد داریم پاپ بندیکتوس شانزدهم به دنبال انتشار سخنان توهین آمیز به پیامبرص از مقامش استعفا داد.

در این راستا،از " ولایت فقیه " کاتولیک می خواهیم پیروان خود را به پیروی از سیاست های کلی ملزم کند زیرا این گونه بسیار بهترخواهد بود و خدا آگاه ترین است.

پنجم: چرا گروههایی که نماینده بخشی از مسیحیان لبنان هستند آشکارا نمی گویند رابطه با اسرائیل که در جنگ داخلی مستحکم شد وخطرناکترین نتیجه اش حمله بود و وبالی برای مسیحیان شد چه برسد به سایر لبنانی ها.

آیا جنگ الجبل در حمدون سپس الشحارغربی در سال 1983 سپس شرق صیدا در سال 1985 سپس عقب نشینی سال 2000 بهترین دلیل بر دشمنی اسرائیل نیست و اینکه اسرائیل دوست کسی نیست آیا رواست برخی بگویند حمله اسرائیل در سال 1982 پیروزی برای مسیحیان بود؟ چگونه چرا و کجا؟

اگر این نیروها به گونه ای دستپاچه شدند چرا شما آشکارا از آن سخن نمی گویید و چیزی نمی تواند مانع موضع گیری قدرتمندانه و مستقل پاتریک شود.

به عبارت دیگر آیا آمریکا غیر از نصیحت کیسنجر به سلیمان فرنجیه رئیس جمهوری وقت لبنان برای مهاجرت به آمریکا در ماه مه 2008 برای منفعت مسیحیان اقدامی کرده است؟

ششم: عرب گرایی

حال عربها را فقط زمان ارسال کمک هایشان و زمانی که فرصت کاری برای جوانان ما فراهم می کنند، می پرسیم . عرب و عربی گرایی از نظربسیاری یعنی نفت و ثروت. اما اگر عرب گرایی برای شما یعنی وحدت یا عدالت اجتماعی یا مقابله با طرح های صهیونیستی مورد حمایتِ غرب ، پس در این صورت عرب گرایی به ما ربطی ندارد؟ .

بله این نه مسئولیت تو و نه مسئولیت لبنانی های مسیحی یا مسلمان است اما سزاوار است مقام پطریک فراتر ازمنافع و مصالح اقدام کند زیرا حساب انسان از پول و ثروت جداست و گمان می کنم مسیح فقط عدالت و استقامت را پیش گرفته بود واهل پول و ثروت نبود به ویژه که پول استبداد زاست پس چگونه بفهمیم: نان امروزمان را بده و ما را از شر نجات بده ؟شر در این حالت چیست ؟ ثروتمندی که با مالش ما را ذلیل کند یا مقاومی که خاک و سرزمین را آزاد کند؟ متجاوز سعودی مثلا یا یک یمنی فقیر؟ مگر نه اینکه مادر ترزا در نشست و برخاست با فقرا و دفاع از آنان بدون توجه به دین و نژاد به این مقام رسید ؟ آیا ما نیز نباید در مسیر مقدس گام برداشته و به پایان راه نیندیشیم ؟

چرا که در انجیل آمده به اموالی که از راه ظلم به دست آورده ای افتخار نکن زیرا در روز انتقام هیچ نفعی برایت نخواهد اشت . (سفر یشوع بن سراخ 5- 10 )

جناب پاتریک در پایان، سخن اخیر شما درباره حضور 15 هزار نفر در دیدار روز شنبه گذشته باید گفت که این سخنان اصلا درراستای منافع عمومی نیست زیرا دوباره ما راوارد بازی اعداد و ارقام می کند که همه با آن مخالف هستند چه رسد به اینکه همه حضار از یک گروه باشند آیا سزاوار است هواداران گروههای مختلف برای مقایسه عددی بسیج شوند؟

ایا ورود مجدد به این بازی ایده بی طرفی را تقویت می کند یا آن را در نطفه خفه می کند؟

جناب پطریک سخن طولانی و راه نیز بلند است شاید در آینده گفت وگویی مفیدتر از امروز داشته باشیم .

پربیننده ترین خبرها