العالم- تحلیل روز
به گزارش العالم به نقل از الاخبار، بیانیهای که "جریان آزاد ملی" به ریاست "جبران باسیل" روز گذشته مطرح کرد و در آن، مواضعی که پیشتر به اشکال مختلف تکرار میکرده است را به صراحت بیان کرده، را میتوان در همین سبک و سیاق تعریف کرد.
جریان آزاد ملی در بیانیه خود تأکید کرده است: سپردن مسئولیت اداره کشور به یک گروه سیاسی، که پیش از این مسئول فروپاشی موجود و نیز عامل بروز بحران میان خود و دیگر ارکان دولت، بهویژه "نبیه بری" رئیس پارلمان بوده، را قبول نمیکند.
ولی باسیل، این بار، مستقیم و بدون توجه به هرگونه بحث و اظهارنظرهای مخالف یا موافق، مستقیما بزرگترین همپیمان خود "سیدحسن نصرالله" را خطاب قرار داده و از او خواسته برای فیصله دادن به این موضوع مداخله کند.
این درخواست باسیل در وهله نخست بازتابدهنده این موضوع است که او متقاعد شده که اعتماد پررنگی میان او و میان بری، به عنوان حامی اولش، وجود ندارد اما این درخواست همچنین متضمن این امر است که آن پیامی مستقیم به حزبالله است مبنی بر اینکه برای موضعگیری یا برداشتن گامی، که بنبست موجود را میشکند، اقدام کند.
قطعا باسیل با توجه به تجربیات طولانیاش به خوبی میداند که حزبالله درگیر جنگ با طرفهای دیگر نیست و همچنین اعتقادی ندارد که زمان برای ورود به این نبرد با ابزارها و اهداف مختلف مناسب است. این بدان معنا نیست که حزبالله اصلا وارد هیچ رویارویی نمیشود، بلکه آن با باسیل و بسباری اختلاف دارد. از نظر حزبالله، لبنان در آستانه تحولات بزرگ قرار دارد. اگر این ملاحظات نبود قطعا حزبالله امروز تظاهراتکنندگان را علیه دولت و همچنین نظام بسیج میکرد.
باسیل همچنین میداند که حزبالله هرگز وارد رویارویی مستقیم با رئیس پارلمان نمیشود. شرایط و دلایلی که مانع از اختلاف آن با بری شده، هنوز پابرجا هستند. اگر این موضوع را به محاسبات بزرگ حزبالله که در واقع در پیوند با منافع مقاومت است، مرتبط بدانیم به خوبی متوجه خواهیم شد که چالشهایی که امروز مقاومت در داخل کشور و خارج از آن مواجه است، ایجاب میکند تمام راههایی که باعث ایجاد تنش میشود، بسته شوند.
باسیل همچنین میداند که حزبالله با مکلف شدن "سعد الحریری" برای تشکیل دولت جدید مخالفت نمیکند. باسیل همچنین میداند حتی اگر حزبالله، الحریری را به عنوان نخستوزیر نامزده نکرده، ولی از او در این ماموریت قاطعانه حمایت میکند. در تمام تماسهایی که از زمان مکلف شدن الحریری برای تشکیل دولت انجام شده، حزبالله همواره در موقعیتی بوده است که با الحریری به عنوان نخستوزیر قطعی دولت صحبت میکند. اگر چه خود نخستوزیر مکلف، که بیم آن دارد که سعودیها و آمریکاییها از رابطه او با حزبالله خشمگین میشوند، ولی او در نشستهای خصوصیاش به صراحت میگوید که حزبالله و حزب آمل- دو متحد اصلی- مهمترین همپیمان او در حال حاضر هستند و اگر حزبالله موضعی متفاوت از امروز را داشت، نبیه بری از او قاطعانه حمایت نمیکرد. افزون بر این، الحریری در آخرین دیدارهایش با نبیه بری، مستقیما به او گفته است: سید حسن در کنار تو است همچنانکه من در کنار تو هستم.!"
با این وجود باسیل گلوله آتشین را در آغوش نصرالله میاندازد. آیا او این کار را برای در تعارف انداختن حزب الله انجام میدهد یا به دنبال شانه خالی کردن از مسئولیت بحران تشکیل حکومت است؟ قطعا مسئله به این شکل نیست. هرآنچه درمورد دغدغه های باسیل و تلاش های او گفته می شود برای بیان شیوه تعامل او با حزب الله کم است. شاید بسیاری نمی دانند که باسیل بیشترین کسی است که این حزب و طرز تفکر آن را میشناسد. علاوه بر آن، او کاملا از اعتماد حزب به خود آگاه است و می داند که حزب از او و از رئیس جمهور "میشل عون" دفاع خواهد کرد. او به تجربه دریافته که نمی توان از حزب باج گیری و آن را به کاری وادار کرد که مایل به آن نیست. پس چرا اکنون به آن روی آورده است؟
او به حزب الله روی آورده زیرا بحران به مرحله انفجار بزرگ نزدیک شده که فراتر از فروپاشی کنونی خواهد بود. انفجار به گفته "ولید جنبلاط"، به معنای از دست رفتن قدرت کنترل امور و نیز طرح ابتکار عمل حل و فصل است. زیرا همه هر گزینه ای که در اختیار داشتند روی میز گذاشتند و هیچ مسئله پنهانی باقی نمانده و این امر آشکار شده است:
آیا فرصتی برای تغییر قواعد درگیری داخلی وجود دارد که در ساز و کارهای کنونی، چه درخصوص تشکیل حکومت چه درمورد تعیین برنامه آن، تغییری اساسی بوجود بیاورد؟
آنچه باسیل از نصرالله خواسته سوالی است که این پاسخ را می خواهد. اساس این درخواست هم برپایه این است که او دریافته که آنچه "ابتکار عمل بری" نامیده شده درواقع چیزی جز اقدامی پوششی در راستای اجرای خواسته های خود الحریری نیست. این خواسته ها درخصوص پیمانی قوی به رهبری رئیس مجلس بری است و شامل الحریری، جنبلاط، سلیمان فرنجیه و همه جناح های دینی نیروهای حزبی می شود که کلیسا با دو جناح مارونی و ارتدوکس را هم در بر می گیرد. حتی حزب "نیروهای لبنانی" نیز تا وقتی ماموریت تمدید نظام حاکم با ایجاد تغییراتی در هویت برخی از بازیگران و نام آنها دارند، از این پیمان خارج نیستند.
در مقابل این صلاحیت، می توان پیام باسیل به نصرالله را درک کرد و فهمید که او قادر به انجام کاری بیش از انداختن توپ در زمین حزب الله نیست. هر فکری مبنی بر اینکه او باید امتیاز بدهد و شروط پیمان حاکمیت را بپذیرد، به منزله دعوت او به خودکشی سیاسی است و این خودکشی به سود کسی جز اعضای این نظام پوسیده نیست. حتی اگر باسیل از زمان به قدرت رسیدن عون در مقابله با چالش ها میانه رو تر بود، اگر دو اقدام ناخوشایند از نظر همه ارکان طبقه حاکم انجام نمی داد تا این حد از سوی آنها رانده نمی شد:
نخست: تحکیم اتحاد با مقاومت و دفاع از سلاح های آن و تعامل وی با نیروهای منطقه ای که در کنار مقاومت ایستاده اند.
دوم: درخواست او برای وضع قوانین جدید حکومتی که نابود کننده ریشه عمیق غارتگری در کشور بود که از ده ها سال پیش وجود داشته و بخاطر جنگ های داخلی، همچنان پابرجا مانده و صرفا عوامل آن تغییر می کنند.
جبران باسیل یک قدیس نیست، اما اگر حتی در قلب بسیاری از مردم این کشور جایی نداشته باشد، دستکم صدایی است که پژواک آن در ذهنها میپیچد. نکته جدید این است که حزب الله برای ابداع فرمولی که برای رسیدن به حل و فصل، روابط را حفظ کند و از انفجار بزرگ جلوگیری نماید، باید دعا کند.