العالم ـ ایران ـ سیاسی
تحلیل حوادث و شخصیت رهبر این نهضت و سجایای انسانیاش و نیز بانوی اول انقلاب حسینی، کاری است بس دشوار و برای این بنده ناتوان مستحیل. از اینرو بر آن شدم همچون گذشته این موضوع را از دیدگاه مسیحیان دلداده و عاشق، واکاوی نموده و نقش حسین(ع) و زینب(س)، این دو مظهر مقاومت و تجلی همه ایمان در برابر همه کفر، شرک و نفاق را از «قاب» یک انسان مسیحی ببینم. مسیحی که سخن مشهورش این روزها بِرَند فضای مجازی همکیشان ما در کشورهای عربی است که: «اگر حسین(ع) از ما بود برای او در هر سرزمینی پرچمی میافراشته و منبری برپا مینمودیم و به نام حسین، مردم را به مسیحیت دعوت میکردیم».
بعد از جورج جرداق، ویکتور الکیک، سلیمان کتانی و میشل کعدی، اینک آنتوان بارا پنجمین دوست مسیحیام که همدم و عاشق اهل بیت است، دیدگاه ولاییاش را به مناسبت عاشورا قلمی نموده و روایتگری میکنم:
نخستین بار با آنتوان بارا در مرداد ماه ۱۳۹۰ آشنا شدم. او سهشنبه ۴ مرداد برای خوشآمدگویی به بهانه آغاز مأموریت جدیدم در کویت به دیدارم در محل رایزنی فرهنگی کشورمان آمد.
از همان ابتدا با چهرهای شاد و رویی گشاده، به گرمی دستم را فشرد که آن لحظه پس از گذشت سالها همچنان در ذهنم بعنوان خاطرهای خوش باقی مانده است. وی ضمن ابراز خشنودی از این دیدار و ملاقات، انتصابم را بعنوان رایزن فرهنگی ایران در کویت تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد همکاریهای مطلوبی با مرکز فرهنگی کشورمان داشته باشد.
از او تشکر کردم و قدردان حضورش شدم و ارتباط نزدیک خود با برخی از شخصیتهای مسیحی لبنانی از جمله ژوزف الهاشم، سلیمان کتانی، جورج جرداق و ویکتور الکیک را در زمان مأموریتم در لبنان یادآور شدم و توجه شخصیتهای برجسته مسیحی به تبیین اندیشههای اهلبیت(ع) و ارادت ویژه آنان به مکتب تشیع را ستودم.
به شرایط مطلوب اقلیتهای مسیحی در ایران اشارهای داشتم و گفتم که خوشبختانه پیروان حضرت مسیح از آزادیهای عبادی، سیاسی و فرهنگی مطلوبی در ایران برخوردار هستند و وجود کلیساهای متعدد و فعال در شهرهای مختلف کشورمان، گواهی بر این ادعاست.
از آنتوان به خاطر تبیین ابعاد شخصیت سرور آزادگان، حسین بن علی و نهضت عاشورا تشکر کردم و بر ضرورت تسریع در انجام پروژههای مشترک با رایزنی از جمله چاپ و انتشار نوشتههایش پیرامون حضرت علی(ع)، حضرت زینب(س)، و حضرت فاطمه(س) تأکید فراوان کردم. دکتر آنتوان کتاب حضرت زینب(س) اش با نام «زینب صرخة أکملت مسیرة» و ترجمه فارسی آن «زینب فریاد فرمند» را پس از ۲۵ سال مجاهدت، آماده چاپ دانست که میبایست در اولویت کارهای آیندمان قرار گیرد. به انجام آن متعهد شدم و تیز توافق شد برنامههایی با محوریت امام حسین(ع) برای پخش در شبکههای ایرانی تدارک دیده شود و از آقای بارا برای ملاقات با مسئولان فرهنگی کشورمان و بازدید از ایران دعوت بعمل آوردم. این دیدار سرآغاز همکاریهای گسترده بعدی و همچنین دوستی صمیمانه و مستمر من با این شخصیت والا تا به امروز شد.
این دوستی به رابطه خانوادگی نیز تبدیل شد. آنتوان آن زمان چهار فرزند و چهار نوه داشت. آخرین فرزندش که یوسف نام دارد و مدرک کارشناسی ارشد موسیقی داشت، ۱۱ سال بود که تواشیح میخواند و در مدح پیامبر(ص) و نیز در مورد مولانا سرودههای زیادی داشت.
کمتر دیدار و مناسبتی بود که همسرش او را همراهی نمیکرد. همسری با وقار و متین که احترام فوقالعادهای نسبت به هم داشتند و این را ناخواسته به رخ دیگران میکشیدند و جالب است که این رابطه را من همواره بین اندیشمندان مسیحی که نام بردم، مشاهده کردهام و این خود برگرفته از آموزههای حضرت مسیح و امامان اهلبیت(ع) است.
آنتوان بارا متولد سال ۱۹۴۳در شهر باستانی یبرود سوریه واقع در ۵۰ کیلومتری دمشق و دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات عرب و مدرک دکتری در رشته خلاقیت بشری است. وی در سال ۱۹۶۳ به استخدام وزارت اطلاعرسانی کویت درآمد و بعدها بعنوان دبیر روزنامه کویتی و تازه تأسیس «الکویتیه» و سپس در شبکه ماهوارهای الکوت متعلق به شیعیان مشغول بکار شد.
وی از سالها پیش بعنوان عضو اتحادیه نویسندگان عرب در حال فعالیت است و تألیفات قابل توجهی به زبان عربی و فرانسه دارد. آنتوان بیش از نیمقرن سابقه فعالیت ادبی و رسانهای دارد و تحصیلاتش را در فلسفه ادیان و اصول عرفان در دانشگاه کویت به اتمام رسانده و در سوربن پاریس به دریافت مدارک علمی بالاتری نایل آمده است. وی ۲۵ جلد کتاب در زمینههای سفرنامه، رمان، شعر و قصه به رشته تحریر در آورده اما دو کتاب امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را پاره تن خویش میشمارد.
آنتوان توجه ویژهای به مکتب اهلبیت(ع) دارد و کتاب وی تحت عنوان «الحسین فی الفکر المسیحی - حسین در اندیشه مسیحیت» به زبان فارسی ترجمه شده است. او در تشریح بخشی از بیوگرافی خود، هویت فکریاش را اینگونه تعریف کرده است: «مسیحی مذهب.. شهروندی مسلمان و سنتی.. عربزبان و عاشق شیعه»ام و در بخش دیگری، گرایش به اسلام را مدیون پدر خود میداند و معتقد است که تسامح و بخشندگی پدر باعث آشناییاش با اسلام گردیده. او بسیاری از سورههای قرآن کریم را در دوره دبیرستان بر سر کلاسهای درس تلاوت میکرده است و دریافت نمرات عالی در درس تعلیمات اسلامی برای بسیاری از معلمان وی تعجبآور بوده است.
آنتوان در این رابطه میگوید:
«... من در خانهای زندگی میکردم که در اطرافم چندین مرکز اسلامی قرار داشت. پدر و مادر من مشکلی با این مسئله نداشتند و حتی من در یک مدرسه اسلامی تحصیل کردم. اگر یک شخص مسیحی در مدرسه اسلامی درس میخواند، لازم نبود که درس بینش دینی (اسلامی) را بخواند، اما من با رغبت و علاقه زیاد این درس را خواندم و حتی رتبه اول آن را نیز کسب نمودم...».
نکته قابل توجه اینکه آموختن محبت اهلبیت(ع) از پدر، نقطه مشترک اکثر اندیشمندان مسیحی محب اهلبیت(ع) بهشمار میرود و آنان با صراحت به این موضوع در نوشتههایشان اذعان داشتهاند.
دکتر بارا مبتکر و مبدع زبانی نو برای روایت حماسه عاشورا با زبانی که مخاطب اصلی آن نسل جوان امروزی است، بوده؛ نسلی که به شدت به چنین لحن متفاوت و بیانی بدیع نیازمند است.
آنتوان بارا موفقیت خود را همواره مدیون ابیعبدالله الحسین(ع) دانسته و میگوید: «حسین در اندیشه مسیح» نخستین اثرم است که حدود ۳۰ سال قبل آنرا تألیف کردهام و طی این سالها هرگز باور نداشتهام که چگونه این کتاب را نوشتهام و ایمان دارم اگر ده سال دیگر فرصت بیابم بازهم نخواهم توانست چنین اثری را بیافرینم!
او به حسین بن علی عشق می ورزد و به پرسشی در این رابطه اینگونه پاسخ میدهد:
من نهفقط در زمانی که تحقیق میکنم بلکه حتی هنگام سخنرانیهایم برای امام حسین(ع) میگریم. انسان نمیتواند نحوه شهادت علی اصغر(ع) و تیری که از سوی حرمله بهسوی او روانه شد را بشنود یا تصور کند اما اشکش روان نشود. از اینرو، عدهای به من لقب «مسیحی شیعه شده» دادهاند، آنان قصد مذمّت من را داشتند اما در حقیقت، ستایشم کردند.
• آنتوان بارا هفت بار به کربلا رفته و در پیادهروی اربعین با دردست داشتن بیرق سرور شهیدان شرکت داشته است. این سفرها تأثیر فوقالعادهای بر وی داشته و پژواک آن در کنگره بهار شهادت در کربلای معلی طنینانداز بوده است.
او در سخنرانیهایش ازجمله در کنگره باران غدیر که در ایران برگزار شد شکوه این تجربه را بازگو کرد. بارا در این رابطه میگوید: بیان انسان از وصف عظمت زیارت اربعین عاجز میماند. این زیارت یک سحر الهی خاصی دارد. عقل انسان از درک این واقعیت که میلیونها انسان خانههای خود را رها کنند و از هزاران کیلومتر دورتر برای تبرک جستن از ضریح امام حسین(ع) به کربلا میآیند، عاجز میماند. مردمانی که در آنجا حضور مییابند دوستدار یکدیگرند؛ بطوریکه جز خدمت و نیکی به هم که هر سال فزونتر میشود نخواهی دید.
آنتوان بارا حکایت نگارش کتابش را اینگونه روایت میکند: من قبل از اینکه این کتاب را بنویسم، یک شب خواب امام حسین(ع) را دیدم. من از دیدن ایشان در درونم احساس راحتی و آرامش عجیبی میکردم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم کتابم را بنویسم. یک بار هم من در بغداد روی یکی از پلها در حال حرکت بودم که خودروام خراب شد و از حرکت باز ایستاد. مردم برای کمک نزدم آمدند. بعد از پل خانمی به نام «ام عمار» بود که خرما توزیع میکرد، به من نزدیک شد و گفت: خرما بخور. اما من گفتم: ماشینم خراب است و منتظر جرثقیل هستم. اما باز اصرار کرد که من خرما بخورم و وقتی که فهمید من به کربلا میروم باقی خرماهایش را به من داد تا میان زائران امام حسین تقسیم کنم. من سادگی و بیآلایشی این زن را که روزهدار هم بود، درک کردم و خرماها را از او گرفتم و در ماشین گذاشتم اما در کمال تعجب قبل از رسیدن جرثقیل، ماشینم روشن شد. هنگامی که به کربلا رسیدم شخصی که نمیشناختمش نزد من آمد و علت تأخیرم را پرس و جو کرد و گویی منتظر من بوده است و من از سؤال او شگفتزده شدم.
پس از آن، مسیر کربلا تا سوریه را با آن ماشین مشکلدار بدون اینکه خراب بشود رفتم اما زمانی که به سوریه رسیدم از کار افتاد و تعمیرکار به من گفت: یکی از قطعههای این ماشین ذوب شده و عجیب است که تو تمام این مسیر را با این خودرو طی کردهای.
او ادامه میدهد من از کودکی و سنین جوانی در رابطه با امام حسین(ع) شروع به مطالعه کردم، وقتی در سوریه بودم، اطلاعات چندانی نداشتم، اما پس از آنکه اقامت در کویت را انتخاب کردم، کتاب مقتل امام حسین(ع) به دستم رسید و با مطالعه این کتاب درباره شخصیت این امام همام شگفتزده شدم، شروع به مطالعه بیشتر کردم و درباره ایشان هر آنچه که توانستم نوشتم و آنگاه پس از ۳۰ سال تمام، توانستم درباره حضرت زینب(س) نیز پژوهشی بنویسم.
نخستین کتابی که خواندم «مقتل الحسین(ع) سید عبدالرزاق مقرم» بود که یکی از مقتلهای معروف شیعی است. این کتاب را از یکی از دوستانم گرفته بودم و ضمن اینکه آن را میخواندم روی آن حاشیه مینوشتم؛ تا اینکه دوستم به من گفت: حالا که تو حاشیه برای این کتاب مینویسی خودت هم کتابی را تألیف کن! و جرقههای نوشتن از همانجا و در سن ۱۷سالگی در ذهنم من زده شد. من از سن ۲۲ سالگی شروع به نوشتن کردم، در ابتدا داستانهای عاشقانه مینوشتم. بعد از آن به نوشتن تاریخ اسلام گرایش پیدا کردم. اما بهدلیل اینکه منابع زیادی در این رابطه وجود داشت، بعد از مدتی خسته و سردرگم شدم. به همین دلیل برای مدتی از نوشتن بازماندم؛ اما دوستم به من گفت: برکت امام حسین(ع) به تو توان دوبارهای خواهد داد. و بعد از آن توانستم ادامه بدهم و این کتاب را به اتمام برسانم اما دیگر نتوانستم همانند آن کتاب چیزی بنویسم.
امام حسین(ع) در زندگی شخصیام خیلی تأثیرگذار بوده است و زندگی من را تغییر داده است. وقتی انسان به امام حسین(ع) نگاه میکند از حالات دنیایی دور و به معنویات نزدیک میشود.
آنتوان، این اثر گرانقدر را با کلامی بلیغ و به سبک روایت ادبی و حکایت تاریخی قلم زده تا از متون خشک و ملالآور دوری گزیده و به جذابیت کار بیفزاید. آنتوان با تأسی از جرج زیدان در نگارش تاریخ تمدن اسلامی و عبدالرحمن الشرقاوی در کتاب «الحسین شهیداً»، آخرین اثرش را با واژگانی متناسب شأن رویدادها و حوادث آن روزگار نگاشته است. به گونهای که در هر فصل آن، خواننده با سبکی متفاوت و درخور صحنهها و رویدادهای مندرج در آن فصل مواجه میشود.
این نویسنده برجسته مسیحی که به دعوت ناشراثرش برای حضور در بیست و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به ایران سفر کرده بود. در ابتدای نشست سرای اهل قلم به تشریح کتاب خود میپردازد و میگوید: انگیزه تالیف این کتاب توسط من، آشنایی با حماسه کربلا بود. در طول تحقیق و پژوهشی که درباره واقعه تاریخی عاشورا داشتم، شیفته شخصیت امام حسین(ع) شدم، زیرا دیدم که این شخصیت، اقیانوسی از اخلاق، رسالت و قداست است.
این نویسنده و متفکر مسیحی به این موضوع هم اشاره کرد که امام حسین(ع) با قیامی که انجام داد، توانست رسالت جدش را احیا کند. آنتوان بارا ادامه داد: هنگامی که تالیف کتاب حسین(ع) در اندیشه مسیحیت را شروع کردم، در آغاز کار نویسندگی بودم. اما چون شخصیت امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلف قدسی و اعتقادی بود، تلاش کردم تا حماسه را از دیدگاه یک مسیحی منعکس کنم.
وی ادامه داد: امام حسین(ع) خود و خانوادهاش را فدای رسالت اسلام کرد و با قربانی کردن خود، نه تنها اسلام، بلکه تمام ادیان الهی را احیا کرد.
بارا با تاکید بر اینکه به عنوان یک مسیحی عرب و نه یک مستشرق، به مسئله قیام عاشورا پرداخته، افزود: مستشرقین تنها با حس تاریخی، وقایع تاریخ اسلام را مینویسند. اما من به عنوان یک عرب مسیحی که در سنتهای اسلامی بزرگ شده و اصولا همه مسیحیان عرب همینگونه هستند، برای نوشتن کتابم مانند آنها عمل نکردم و با توجه به آشنایی با روح قداست اسلامی و سنت مسلمانان، واقعه کربلا را نگریستم.
آنطوان بارا بر این باور است که زندگی امام حسین(ع) و حضرت مسیح(ع) باید در راستای تقویت ایمان، محبت و عشق الهی مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد. به اعتقاد وی، سیره امام حسین(ع) و حضرت مسیح(ع) ایمان و عشق حقیقی به خداوند را به ما میآموزد.
بارا در سخنانی در مرکز اسلامی المعرفة که در سفرش به بحرین انجام شد؛ تاکید میکند: عشق و علاقه مسیحیان به اهلبیت(علیهم السلام) و خانواده حضرت علی(ع)، ریشههای تاریخی دارد. این عشق و علاقه طی سالیان دراز، نسل به نسل منتقل شده و تا به امروز ادامه دارد. وی نهضت امام حسین را نهضتی انسانی و مطابق با اندیشه و جهانبینی مسیحیت توصیف کرده و تاکید میکند: شخصیت امام حسین در حقیقت اقیانوسی سرشار از آرمانهای ادبی و اخلاق نبوی است. نهضت وی نیز فضایی گسترده از ارزشهای اخلاقی و عقیدتی است. بارزترین ویژگی که عظمت این شخصیت را نمایان میسازد، این گفته جدش، پیامبر(ص) است آنگاه که فرمود : «حسین از من است و من از حسین هستم.»
وی بر این باور است که حضرت مسیح و امام حسین هر دو هدف الهی واحدی را دنبال میکردند؛ امام حسین آواره شد، محاصره شد، مورد توهین قرار گرفت، کشته شد و خانوادهاش به اسارت گرفته شدند و داراییاش غارت شد. حضرت عیسی نیز مورد ظلم، تحقیر و شکنجه قرار گرفت.
بارا به تشریح آمیختگی مفاهیم و ارزشهای دو نهضت امام حسین و حضرت مسیح پرداخته و میگوید: امام حسین با شعار: من از روی طغیانگری و فساد و ظلم قیام نکردم، بلکه به خاطر اصلاح امّت جدّم رسول الله(ص) برخاستم، از مدینه خارج شد. شهادت امام حسین از پیشگوییهای پیامبران بود. حضرت عیسی(ع) درباره به شهادت رساندن ایشان سخن گفته بود و قاتل او را لعن و نفرین کرده بود. زمانی که حضرت مسیح از نزدیکی کربلا عبور کرد در وصف شهر، از آن باعنوان سرزمینی با خیر و برکت فراوان یاد کرد.
فصلی که در آن به موضوع پیشگویی حضرت مسیح و اشاره ایشان به شخصیت امام حسین(ع) اختصاص داده شده، سروصدای زیادی را برانگیخت و جالبترین و هیجانیترین بخش کتاب است.
بارا در این رابطه می گوید: در حقیقت در این فصل به صورت گسترده به معنا و مفهوم کلمه «مؤید» که در انجیل به کار رفته است، پرداختم .
پیش از آنکه بخواهم پیرامون مفهوم این کلمه سخن بگویم، باید تاکید کنم که انجیل به پیامبر اسلام، محمد(ص) و همچنین امام حسین(ع) در چاچوب سخن درباره دین همگانی که به اعتقاد من دین اسلام است، اشاره کرده و درباره آنها سخن میگوید. حضرت مسیح(ع) در انجیل یوحنا به امام حسین(ع) اشاره میکند و میگوید: «من اکنون به سراغ کسی که مرا فرستاده است میروم، آیا کسی از شما از من نمی پرسد کجا میروی؟. من حقیقت را به شما میگویم، خیر در این است که من بروم، زیرا اگر نروم، آن فرستاده مورد تأیید نخواهد آمد، اما اگر بروم، او را به سوی شما می فرستم و آنگاه که او بیاید، گناهکاری را رسوا و نیکی و دانش را تبیین خواهد کرد.
برخی از مفسران مسیحی، کلمه «مؤید» را روح القدس تفسیر کردند، اما من درباره مفهوم و معنای این کلمه تحقیق و مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم کلمه مؤید با روح القدس تطابق ندارد، بنابراین مقصود از مؤید، روح القدس نیست. در نهایت دریافتم که در هر صورت این کلمه را تنها به دو صورت میتوان تفسیر کرد؛ یا اینکه منظور از مؤید همان پیامبر اسلام(ص) است، یا امام حسین(ع). و پس از اینکه مطالعه و تحقیقاتم را افزایش دادم، دریافتم که حضرت مسیح نمی تواند پیامبری مانند خود ارسال کند، اما می تواند یک شهیدی برای بشریت بفرستد. این موضوع به خوبی ثابت میکند که مقصود از کلمه مؤید که در انجیل به کار رفته است، قطعا امام حسین است.
بارا ادامه می دهد : من در کتابم به صورت کامل به این مساله پرداختم و آنرا با تمام جزئیات توضیح دادم و در مقدمه چاپ سوم کتاب، ادله زیادی که مؤید صحت این مسأله (پیشگویی حضرت عیسی پیرامون شهادت امام حسین) است را ذکر کردهام.
انطوان بارا می گوید :مدتی پیش، با یک اسقف مسیحی در لبنان دیدار کردم. وی به من گفت: "از مدتها قبل شنیده بودم که حضرت مسیح درباره یک شهید پیشگویی کرده است اما نمیدانم او کیست! اما پس از اینکه کتابت را خواندم، توضیحاتت را قانع کننده یافتم، بنابراین حسین بیشک همان شهیدی است که انجیل درباره وی سخن میگوید." او یک اندیشمند روشنفکر مسیحی است که بدور از تعصب، به تحلیلی که در کتابم ارائه دادم پرداخته و آنرا تایید کرده است.
به اعتقاد من، همه باید ردای تعصب را از تن درآوریم و حقیت را بپذیریم، که یکی از این حقایق پیشگویی حضرت مسیح پیرامون حضرت محمد(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) است.
وی خاطرنشان کرد: فداکاری و شهادت یکی از ارکان اصلی مسیحیت به شمار میرود. حضرت عیسی(ع) فداکارانه زیست و در راه آموختن فضایل اخلاقی به قوم خود ایثار و جان خود را در این راه فدا کرد.
بارا معتقد است که شهادت جنبههای معنوی زیادی دارد. اهل بیت برای مسیحیان مقدس هستند. آنها شهادت امام حسین(ع) را یکی از معانی والای ایثار و فداکاری میدانند.
به نظر این اندیشمند مسیحی اهداف دو نهضت امام حسین و حضرت مسیح، ارزشهای واحدی را دنبال میکردند.
بارا میگوید: رابطه مسیحیان با امام حسین علیه السلام نشأت گرفته از این باور مسیحیان است که معتقدند انسانی که در راه دفاع از عقیده خود به شهادت برسد، انسانی بزرگ است و منزلت والایی دارد. بنابراین شهیدی مانند امام حسین(ع) برای آنها یادآور حضرت عیسی(ع) است، به همین دلیل عشق و محبت به امام حسین بر هر مسیحی واجب است.
• آنتوان بارا اندیشهوری فرهیخته از آیین مسیحیت است که با کنکاش و پژوهش عمیق در سیره امام حسین(ع) و زینب کبری(س) شیفته روش و نقش آنان شده و با مطالعه آثار و نُسَخ خطی بیشماری از کتب فرقههای اسلامی، ادیان ابراهیمی و خاورشناسان غربی، بالاخره موفق شد بعد از ۲۵ سال کتاب ارزشمند «زینب صرخة أکملت مسیرة» را تکمیل کند و این اثر را با واژگانی متناسب رویدادها و حوادث آن روزگار به رشته تحریر در آورد. کتاب به فارسی ترجمه و با عنوان «زینب فریاد فرمند» منتشر شد. پس از آن بود که دکتر بارا را به کشورمان دعوت و همراهیاش کردم و مراسم با شکوهی برای رونمایی از آن در حوزه هنری به همت سازمان تبلیغات اسلامی در شهریورماه سال ۱۳۹۳ با حضور آقایان علی جنتی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خاموشی رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی، برگزار و از او و از رایزن فرهنگی و غلامرضا انصاری مترجم این کتاب تجلیل و قدردانی بهعمل آمد.
در آن مراسم با شکوه طی سخنانی گفتم:
عشق «آنتوان بارا» به امام حسین(ع) یک عشق عملی است و اشاره داشتم که اقدام بسیار ارزنده این شخصیت اندیشمند مسیحی آنهم در شرایط کنونی که جریانهای تکفیری در تلاشند تا واگرایی بین ادیان را تبلیغ کرده و بذر فتنه و نفاق بکارند، مفهوم و معنای خاصی دارد و تأکید کردم که این یک حرکت تاکتیکی نیست بلکه یک حرکت استراتژیک است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی شروع شده و کانونهای گفتوگوی اسلام و مسیحیت را فعال کرده و نتایج خوبی هم بدنبال داشته است.
و به سخنانم اینگونه پایان دادم که دهها مسیحی اندیشمند در مسیر گفتوگوی اسلام و مسیحیت گامهای بلندی برداشتهاند و به ویژه در کشورهای عربی یک همگرایی مؤثری آغاز شده است. حضور ایشان در تمام مجالس گویای عشق او به سرور شهیدان است وعشق او صرفاً یک عشق نظری نبوده بلکه یک عشق عملی است.
در این مراسم آنتوان بارا میگوید:
برای من بسیار سخت است که از شخصیت بزرگی به نام حضرت زینب(س) سخن بگویم. زینب(س) اقیانوس بیکران و مملو از گوهرهای نبوی و انسانی است که نظیری در دنیای انسانیت ندارد. او شریک برادر بزرگوارش در حادثه عاشوراست که در تاریخ انسانیت مشابه آن رقم نخورده است. نباید این حادثه را به عنوان یک اتفاق ساده و معمولی بدانیم بلکه یک شور و انقلاب بزرگی است که نظیر آن در تاریخ به وقوع نپیوسته و حاوی معانی و مضامین بسیار والایی است. عاشورا رویدادی است که با خون سیدالشهدا و یارانش نگاشته شده و به جهانیان عرضه شده است.
شخصیت حضرت زینب(س) همانند برادر بزرگوارش حامل خصلتهای والای پدر و مادر بزرگوارش بوده و تاریخ، خواهری مانند ایشان به خود ندیده که چنین نقشی را در کنار برادر خود ایفا کند؛ در حالی که به سختیهای حرکت آگاهی داشت.
نویسنده کتاب تاکید کرد: امام حسین(ع) برای اصلاح در امت جدش قیام کرد و واقعه عاشورا را آفرید. اما اگر زینب(س) ایشان را همراهی نمیکرد این واقعه در چارچوب آن روز و آن مکان محصور و آنگونه که یزید میخواست به جهانیان معرفی میشد.
وی با بیان اینکه اگر فریاد حضرت زینب(س) نبود صدای قیام برادرش به دنیا نمیرسید، افزود: آن حضرت تکمیلکننده نهضت برادر بزرگوارش بود که توانست با فریادهای خود از کربلا تا کوفه و شام پیامهای نهضت را به گوش جهانیان برساند. لذا اگر ابتدای نهضت عاشورا، حسینی بود ادامه آن زینبی است.
از اینرو اگر از من پرسیده شود که چرا زمان نگارش این کتاب بیش از ۲۵ سال به طور انجامید، خواهم گفت که من بیش از ۱۰ بار این کتاب را به پایان رساندم؛ اما هر بار که به مراجع و متون بازمیگشتم منابع جدیدی را برای تکمیل کتابم مییافتم.
• اینجانب همچنین در دعوتی مجدد، آنتوان را بعنوان میهمان اجلاس بینالمللی پیرغلامان حسینی به اهواز فرستادم که در آنجا نیز از وی قدردانی شد.
آنتوان بارا در آن اجلاس با صدایی رسا، مکتب تشیع را بالاترین درجه عشق الهی معرفی میکند و امام حسین(ع) را نهفقط متعلق به شیعه یا مسلمانان بلکه متعلق به همه جهانیان میداند و او را با عبارت «حسین، گوهر ادیان» میخواند و بدین روی معتقد است که پیروان تمام ادیان و مذاهب میتوانند همزمان پیرو مذهب تشیع نیز باشند و این خود دلالتی است بر عظمت و اهمیت پیروی و تبعیت و عشق به اهل بیت(علیهم السلام).
پایبندی و تعهد به رسالت حسینی نیازمند نگرشی جامعتر و عمیقتر به واقعه عاشوراست.
وی در همین چاچوب گفت: شما شیعیان و مسلمان، حسین را آنگونه که شایسته اوست، نمیشناسید. سزاورا است نسبت به رساندن پیام ایشان در روز عاشورا به گوش جهانیان، تعهد و پایبندی کامل داشته باشید. این پایبندی و تعهد نیازمند نگرشی عمیقتر و شناخت ارکان و جوهره اصلی حرکت انقلابی ایشان و عدم اکتفا به مرویات و ظاهر این واقعه است.
ارتباط صمیمانهام با آنتوان بعدها با گرمی ادامه داشت و تا به امروز نیز ادامه دارد.
همین هفته او را به همایش «جلاوه های عاشورایی از عالم وحیانی مسیحیت » که در تالار ماریعقوب السروجی، کلیسای ارتدکس سریانی بیروت به مناسبت عاشورای حسینی برگذار شده بود، دعوت کردم و همچون گذشته در تبین نهضت کربلا درخشید. او طی سخنانی، امام حسین(ع) را ادامه دهنده نهضت پیامبران الهی توصیف کرد و گفت: برخی از یاوه گویان و منحرفان نهضت نوه پیامبر(ص) را نهضتی خودجوش می دانند و از عنایت های الهی که شامل این نهضت شده و آنرا به نهضتی جاویدان مبدل کرده است، چشم پوشی میکنند. آنها همچنین پیام امام حسین (ع) که اعلام کرد به دستور جد خود در جهت اصلاح دین قیام کرده است را نادیده میگیرند.
وی در بخشی دیگر از سخنان خود تاکید کرد که یزید در نظر داشت نسل پیامبر را نابود کند اما حق و حقیقت برای مؤمنان راستین آشکار شد و برخلاف خواست و اهداف یزید، نام و قیام حسین ماندگار ماند.
وی در ادامه به حضور میلیونها عاشق و دلشیفته امام حسین(ع) در مراسم اربعین اشاره کرد و آنرا حرکتی عظیم و شگفت انگیز توصیف کرد و گفت: مشارکت میلیونی در زیارت اربعین دلیل بزرگی است بر شکست نقشه یزید که تلاش میکرد امام حسین را به فردی گمنام تبدیل کند.
پیش تر، در ۱۱ مرداد ماه جاری و در حین مراسم بزرگداشت میشل کعدی، چهره صمیمی وی را به عنوان یک شنونده و بیننده و نه سخنران روی صفحه مجازی دیدم!
پس از این مراسم تماسها و پیامکهای مکرر وی را خواندم. از اینکه فرصتی برای ابراز محبت به هم کیش و همآیینش، یعنی میشل کعدی داده نشده بود، گلهمند بود. همچون گذشته گلایهاش آکنده از احساسات بیشائبه، پاک و مهربانانه بود. دلداریش دادم و از اینکه پیامش را در حین اجرای برنامه ندیده بودم و اصولاً از عدم دعوت او برای سخنرانی با علم به رابطه بین آن دو، عذرخواهی کردم و آن را تنها یک غفلت و سهو دانستم.
اما به او فهماندم که سوژه بعدی ما، تجلیل از اوست؛ آن هم در سالگرد تولدش.
به هرحال هنگامی که رفتار، کردار و منش «مسلمانان واقعی» را در آنتوان و همفکرانش میبینم، ناخودآگاه به یاد شعر شهریار بزرگ میافتم که:
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری
آیت رحمت روی تو به قرآن مانَد
در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری
(عباس خامهیار)